جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
179,400
مثلاً هنگام غروب آفتاب در پارک عمومی مشرف به خلیج قدم خواهید زد. آنجا اتفاقی یکدیگر را خواهیم دید. با با اخم خواهد کرد، اما برایم مهم نیست. برنامه ای ترتیب خواهم داد تا همه روز بعد با خانواده به صومعه برویم. خودتان را مشتاق نشان دهید و خوش رفتار باشید، همان طور خوش رفتار که هر وقت اراده کنید میشوید. دل زن دایی ام را به دست آورید و همه مان را برای شام به مسافرخانه ای دعوت کنید که در آن اقامت خواهیم کرد. آنجا خواهیم خوابید و به این ترتیب تا روز بعد از هم جدا نخواهیم شد. شما از راه سن - مالوا بر میگردید و من هشت روز بعد در پاریس خواهم بود. خوب فکری کرده ام؟ آدم مهربانی نیستم؟» مرد تحت تأثیر هیجان قدرشناسی زیرلب گفت: شما تمام چیزهایی هستید که در جهان دوست دارم
زن گفت: «هیس!» و تا چند لحظه به هم نگریستند. زن لبخند میزد. با این لبخند تمام قدرشناسی خود را برایش میفرستاد؛ تشکر دلش را و همچنین محبت بسیار صادقانه و بانشاطش را که رقت انگیز شده بود. مرد با چشم هایی که زن را فرومی بلعیدند او را تماشا میکرد دلش میخواست جلوی پاهایش زانو بزند، بغلتد لباسش را گاز بگیرد فریاد زنان چیزی بگوید و به خصوص به او آن چیزی را نشان دهد که بلد نبود بگوید، آنچه از فرق سر تا کف پا وجودش را فرا گرفته بود؛ هم جسم و هم روحش را چیزی دردناک که زبان از شرحش قاصر بود چون نمیتوانست آن را نشان دهد؛ عشقش را عشق هول انگیز و دلپذیرش را اما زن او را درک میکرد بی آنکه حرفی بزند،
تلگرام
واتساپ
کپی لینک