70,300
مقاله دوپارگی فروید مقالهای کوتاه اما بسیار کلیدی در فهم دیدگاه او و نقطه عزیمت بسیاری دیدگاههای پس از فروید بوده است. کتاب حاضر مشتمل بر مقاله اصلی و شرح های مختلفی است که از منظر مکاتب گوناگون روانکاوی در فرانسه، انگلیس و آمریکای لاتین بیان شده است. از رهگذر این تفاسیر، اهمیت مقاله و چشم اندازهای نظری و بالینی ما درباره روانکاوی و کاربست آن در جهان پیچیده امروز گسترش خواهد یافت.
منبع: ناشر کتاب
در این پیشگفتار، قصد دارم اهمیت مفهوم دوپارگی برای روانکاوی معاصر را از دو منظر فراروانشناسی و بالینی برجسته سازم.
آوازۀ یک نویسنده بیش از آنکه به پاسخ هایی باشد که به مسائل میدهد، به کیفیت و اهمیتی پرسش هایی بستگی دارد که طرح میکند. این طرح پرسش آثار نویسنده را در تاریخ برجسته میسازد و به آن استمرار میبخشد. نویسنده ما را با مسائلی مواجه میکند که دیگر نمیتوان از آنها چشم پوشید و موضوعات مهم یک دورۀ زمانی ویژه را در یک حوزۀ خاص دانش با هم ترکیب میکند. این موضوعات توجه ما را تسخیر میکنند، باب بحث آزادی را میگشایند و سرچشمۀ دانشی بیانت ها هستند.
ازاینرو مفهوم دوپارگی که با فروید آغاز شد و رونالد فیربرن و در رأس همه ملانی کلاین، هربرت روزنفیلد و ویلفرد بیون در آن تغییراتی ایجاد کردند، نشان میدهد این مفهوم از چه غنای عظیمی در ایجاد مجموعه ای از فرضیه ها و مفاهیم برخوردار بوده که مشخصۀ عمل روانکاوی معاصر است.
امروزه دیگر مسئلۀ ما این نیست که پدیدهای ذهنی به نام دوپارگی هست یا نه، چه به عنوان مکانیسمی دفاعی و چه به عنوان بخشی از فرایند ساختاربخشی به ذهن. اکنون با پذيرش این مفهوم کلیدی، میخواهیم بدانیم چگونه در ساختاربخشی ذهن عمل و چه عواطفی تولید میکند و بخش دوپاره شدۀ خود و ابژه چگونه میتوانند بهبود یابند.
دونالد ملتزر در سال 1978 در درسگفتار مقدماتی تفکر بیون در کلینیک تاویستاک نوشت:
شاید برای افرادی که با مفاهیم دوپارگی و همانندسازی فرافکن آشنایی ندارند و نیز افرادی که نسبت به آن تا حدی بی اعتنا بوده اند دشوار باشد که تأثیر تکاندهندۀ مقالۀ سال 1946 ملانی کلاین را با نام «یادداشت هایی دربارۀ برخی مکانیسم های اسکیزوئیدی» بر روانکاوانی که شیوه کارشان نزدیک به اوست دریابند. در کنار آثار استثنایی و چشمگیر بیون، میتوان گفت تاریخ سیسالۀ آیندۀ پژوهش براساس پدیدارشناسی و دلالت های این دو مفهوم اصلی نوشته خواهد شد. (ملتزر، 1978، ص 20)
این برداشت پیشبینی تحولات این ایده است که در قالب تحقیقات و تأملات اخير تداوم مییابد و کتاب کنونی نیز گواهی بر آن است.
برای درک اهمیت شگرف این مفهوم و معنای آن در تاریخ نظریه و کار بالینی روانکاوانه نویسندگان مختلف این مجموعه که نامشان و تواناییشان در این زمینه نیاز به هیچ حرف اضافه ای ندارد، از ما دعوت میکنند در این راه به مفهوم بینامتنیت اوکتاویو پاز توجه کنیم. تاریخ معنای اصطلاح «دوپارگی» از روانپزشکی پیش از فروید تا او و از فروید و کلاین و فیربرن تا بیون، طولانی و پرفرازونشیب است. معنای این اصطلاح و درکی که نویسندگان مختلف از عملکرد آن داشتهاند براساس خوانش های همزمانی و درزمانی نویسندگان مختلفی که این کتاب را نوشته اند متفاوت است.
مفهوم دوپارگی ذهن پیش از این در روانپزشکی به کار میرفته و از دوران باستان در آثار ادبی مطرح بوده است.
هرچند فروید کار نگارش مقالۀ Spaltung یا دوپارگی/ تقسیم ذهن را در کریسمس 1937 آغاز کرد و این مقاله تا سال 1940 منتشر نشد (رجوع کنید به مقالۀ هارتکه در همین کتاب)، این مفهوم پیش از این نیز در سال 1924 در آثار او دیده شده بود.
فروید در مقالۀ «روانرنجوری و روانپریشی» (1924b [1923]) میگوید «ایگو میتواند از درافتادن به یکی از این سه درخواست بپرهیزد: با از شکل انداختن خود، با تسلیم شدن در برابر عواملی که وحدت آن را تهدید میکنند و حتی شاید با ایجاد شکاف یا تقسیم در خودش»(صص 152_153، تأکید از من است).
ذهن انسان میتواند تجربیات دردناک را از خودش یا فعالانه خودش را از این تجربیات جدا کند. زمان درازی است که این مسئله آشکار شده است. تازگی رویکردی که فروید در رابطه با این مفهوم بنیان گذاشت و بعدها کلاین، بیون و ملتزر آن را جرح و تعدیل کردند، در این است که دو یا بیش از دو بخش از خود میتوانند در جهان ذهنی دوپاره شوند و همراه با هم یا جداگانه به زندگی ادامه دهند و براساس منطق ذهنی خودشان و تفاوت هایی که با هم دارند نقش آفرینی کنند.
از نظر فروید، مفهوم دوپارگی مستقل از مفهوم فرافکنی است، اما از نظر کلاین هر دو مکانیسم پیوندی جدایی ناپذیر با هم دارند. من با لاپلانش و پونتالیس (1967) دمسازم که از نظر فروید دوپارگی یک مکانیسم دفاعی فی نفسه نیست، بلکه یکی از آثار فرایندهای دفاعی است. به گفتۀ آنها این دوپارگی «دقیقاً یکی از دفاع های ایگو نیست، بلکه ابزار برخورداری از دو روند دفاعی است که پهلوبه پهلوی هم وجود دارند، یکی معطوف به واقعیت است (انکار) و دیگری معطوف به غریزه؛ روند شیوۀ دوم ممکن است به شکلگیری نشانگان روان رنجورانه (مثل نشانگان فوبیا) منتهی شود» (ص 429).
به نظر ملانی کلاین این مفهوم با ایدۀ حالات نایکپارچگی، ایدهای که آن را از وینیکات وام گرفته است، یا حالت پیش از فعال شدن دوپارگی درآمیخته است. در این زمینه، دوپارگی اولین ساختار ذهنی را ایجاد نمیکند، بلکه همزمان با آن نقش آفرینی میکند.
کلاین در سال 1946 این مفهوم را به مفهوم همانندسازی فرافکنانه مرتبط کرد و ایدۀ نوآورانهای را با اهمیتی سترگ برای کار بالینی معرفی کرد که به بازتعریف و بسط مفهوم انتقال و استحکام پایه های انتقال متقابل چونان ابزار کار روانکاو برای درک عملکردیابی ذهنی بیمار منتهی شد. کلاین همچنین این ایده را مطرح میکند که بخش دوپاره شدۀ شخصیت ممکن است به بیرون رانده و دوباره ادغام شود.
بیون یک گام به پیش برمیدارد و میگوید نه تنها بخش های مختلف خود که عملکردهای ذهنی هم میتواند دوپاره شود.
پیامد آنیتر دوپارگی ذهنی تحلیل رفتن حیات ذهنی است. وقتی بیمار از یک احساس دردناک و تحملناپذیر جدا میشود، از آن بخشی از خود نیز جدا میشود که دربردارندۀ احساسات است. این تحلیل رفتن به شیوههای مختلفی رخ میدهد. فرد احساس تداوم حیات ذهنیاش را از دست میدهد، طوریکه ظرفیت او برای قبول مسئولیت در برابر احساسات و اعمال از میان میرود و درنتیجه ظرفیتش برای دستکاری سرنوشتش بیرحمانه تحت تأثیر قرار میگیرد. در دوپارگی از دست دادن پیوندهای میان تجربیات احساسی مانع از ظرفیت نمادسازی و امکان ساخت بازنمایی های ذهنی میشود.
به باور من، کانسیپر در فصل هفتم با نگاه به دلالتهای نظریه و کار بالینی، به این مسئله که موضوع محوری سراسر این کتاب در زمینۀ مفهوم دوپارگی است میپردازد. او به راسیلون (2006) استناد میکند تا میان دلالتهای بخشهای دوپارهکننده/دوپاره شدۀ ساختار روانی که مرتبط با موضوع تاریخ مندی هستند، پیوند برقرار کند.
«تاریخ مندی چونان ابزاری برای تسلط بر بازنمایی روانی، چونان قابلیتی برای بازنمایی هستی واقعی فرد، چون شاهراه فهم ماهیت بازنمایی کنندۀ آن چیزی ادامه مییابد که در فرد تحقق مییابد. تاریخ مندی راهی به فرایند تحولی ذاتی میگشاید که به کار سوبژکتیو نمادسازی توجه دارد.»
توماس آگدن (1992) در تعریف خود از دو موضع کلاین (پارانوئیداسکیزوئید و افسرده) چون «ابزار ایجاد تجربه»، تأمل عمیقی دارد بر نقش فرد در زمینۀ ایجاد و مشارکت در تاریخ شخصی خود یا ناتوانی او از این نقش آفرینی؛ و نیز تأملی دارد بر موضوع برساخت دیالکتیکی سوژگی. ابزار غیرتاریخی ایجاد تجربه فرد را از هر آنچه او منبودگی میخواند تهی میسازد؛ مراد از منبودگی ظرفیت تفسیر معانی شخصی خود از رهگذر «گامی میانجی میان خود فرد و تجربۀ حسی زیستۀ اوست» (ص 614).
مفهوم گسست تاریخیِ ناشی از دوپارگی به سطحی بودن هیجانی منجر میشود و بر امکان زنده نگه داشتن گفتوگوی صمیمانه با خود درونی یا به قول کلاین، ابژه های درونی تأثیر میگذارد. تأثیر دوپارگی خود بر ظرفیت برقراری روابط صمیمانه با خود یا با دیگران به گمان من دردناکترین تأثیر دوپارگی است، زیرا دوپارگی مستقیماً در فرایند ساخت دهی معنا دخالت دارد.
با ایجاد مانع میان خاطرات و یا عملکردهای ذهنی (بیون به دوپارگی نهتنها در ارتباط با بخش های خود که در پیوند با عملکردهای ذهنی اشاره میکند)، مکانیسم دوپارگی با ساختار هسته ای زندگی ذهنی انسان تداخل میکند و معنای تجربیات هیجانی را ویران یا تجزیه میکند و درنتیجه ظرفیت ایجاد نمادها را تحلیل میبرد. در این زمینه نمونه های بالینیای که بوکانفسکی، بولوگنینی و کانسیپر در این کتاب ارائه کرده اند به شدت روشنگر است. با از دست دادن حس پیوستگی در زندگی، آدمی امکان فاصله گذاری برای دلالت بخشی مجدد به تجربیات را از دست میدهد. و از این جهت، بوکانفسکی بهدرستی خاطرنشان میسازد که غلبه بر دوپارگی تنها راه دلالت بخشی مجدد است. او از برنگر، برنگر و مام (1987) نقلقول میکند که «دلالت یابی مجدد (Nachträglichkeit) کوششی است در راستای برساختن تروما درون یک تاریخ مندی که آن را مفهوم میسازد.» در این زمینه بینش هایی که در جلسات متمرکز بر ناخودآگاه دوپاره مطرح میشوند بیمار را از نحوۀ برساخت تاریخ زندگی در قالبی محدود به تجارب گذشته آزاد میکند؛ برساختی که به تکرار خودکار الگوهای پیشین و زیستن در فضایی تهدیدآمیز میانجامد.
الیاس مالت دا روخا باروس ویراستار بخش امریکای لاتین مجلۀ بینالمللی روانکاوی است. او روانکاو ناظر و آموزش دهندۀ جامعۀ روانکاوی سائوپائولو، عضو جامعۀ روانکاوی بریتانیا و برنده جایزۀ اعتماد ماری سیگورنی است.
۶ مهی ۱۸۵۶ تا ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹ - اتریشی
زیگموند فروید عصبشناس اتریشی و از تأثیرگذارترین شخصیتهای قرن بیستم است. او را بنیانگذار علم روانکاوی میدانند، کسی که مفهوم «انسان روانشناختی» را به اندیشهی عصر جدید وارد کرد. «تأویل رویا» و «تمدن و ملالتهای آن» از آثار شناختهشدهی اوست.
زندگینامه زیگموند فروید
زیگموند فروید (Sigmund Freud) در 6 مهی 1856 در فرایبرگ امپراتوری اتریش (پریبور در جمهوری چک کنونی) متولد شد. پدرش، یاکوب، یهودی و تاجر پشم بود که شخصیتی سرد و مستبد داشت، در مقابل، مادر از نظر عاطفی والدی در دسترس بود.
زیگموند فروید دو برادر ناتنی بزرگتر از خود داشت، اما این برادرزادهاش جان بود که نقش مهمی در زندگی عاطفی او بازی میکرد. دلبستگی فروید به این برادرزاده که یک سال بزرگتر از او بود سویهای دوگانه داشت؛ جان برای او الگوی دوستی صمیمی و در عین حال رقیبی نفرتانگیز بود. الگویی که فروید آن را بعدها در زندگی خود بارها بازآفرینی کرد.
خانوادهی زیگموند فروید در سال 1860 به وین نقل مکان کردند، شهری که فروید 78 سال، یعنی تا تصرف وین از سوی نازیها، در آن اقامت گزید. گرچه یهودستیزی اهالی وین فروید را از این شهر دلزده کرده بود، ریشههای فرهنگی و سیاسی تولد روانکاوی را میتوان در وین جستوجو کرد. برای مثال حساسیت فروید نسبت به آسیبپذیری اقتدار پدری در روان را معمولاً به کاهش قدرت نسل پدرش که اغلب لیبرالهایی عقلگرا در امپراتوری هابسبورگ بودند نسبت میدهند.
ورود زیگموند فروید به دنیای طب
زیگموند فروید ظاهراً تحت تأثیر مقالهای از یوهان ولفگانگ فون گوته دربارهی طبیعت به رشتهی پزشکی روی آورد و وارد دانشگاه وین شد. در سال 1882، فروید به عنوان دستیار بالینی وارد بیمارستان عمومی وین شد تا نزد تئودور ماینرت روانپزشک و هرمان نوتهناگل، پروفسور طب داخلی، آموزش ببیند.
در سال 1885، زیگموند فروید تدریس نوروپاتولوژی را شروع کرد و تحقیقات مهمی را در مورد بصلالنخاع مغز به انجام رساند. در همین دوران بود که به فواید دارویی کوکائین علاقهمند شد. نتیجه فاجعهبار بود. هواداری فروید از کوکائین نه تنها منجر به اعتیاد یکی از دوستان نزدیکش شد که بر شهرت پزشکی او نیز سایه انداخت.
در اواخر سال 1885، زیگموند فروید به پاریس رفت تا تحصیلات خود دربارهی آسیبشناسی عصبی را زیر نظر ژان مارتین شارکو ادامه دهد. این اقامت 19هفتهای نقطهی عطفی در زندگی حرفهای فروید بود، چرا که کار شارکو با بیمارانی که تحت عنوان هیستریک طبقهبندی میشدند فروید را با این احتمال مواجه کرد که منشأ اختلالات آنها نه در مغز که در ذهن است. از نظر فروید، ارتباط میان علائم هیستریک و تلقین هیپنوتیزم توسط شارکو قدرت حالات روانی را در علت بیماری نشان میداد. با وجود این، فروید به زودی ایمان خود به هیپنوتیزم را کنار گذاشت.
در سال 1886، زیگموند فروید سمَت خود در بیمارستان را رها کرد و مطب خصوصیاش را با تخصص اختلالات عصبی به راه انداخت. در همان سال، فروید ملحد با مارتا برنیز، نوهی خاخام ارشد هامبورگ، ازدواج کرد. نتیجهی این ازدواج شش فرزند بود: ماتیلد، ژان مارتین، الیور، ارنست، سوفی و آنا.
زندگینامه و دانلود بهترین کتابهای زیگموند فروید
آغاز روانکاوی
زیگموند فروید با راهاندازی مطب خصوصی خود در وین شروع به استفاده از هیپنوتیزم در کار بالینی خود کرد. او رویکرد دوست و همکار خود، یوزف بروئر، را نوعی هیپنوتیزم متفاوت با روشهای فرانسوی میدانست، زیرا در آنها از تلقین استفاده نمیشد. درمان یکی از بیماران بروئر به نام «آنا او» فروید را بسیار متأثر کرد. از آنا او خواسته شد که در طول هیپنوتیزم در مورد علائم خود صحبت کند. در این روش، با بازیابی خاطرات آسیبزای مرتبط با شروع علائم، از شدت آنها کاسته میشد.
زیگموند فروید پس از مدتی هیپنوتیزم را کنار گذاشت، چرا که به این باور رسید که تشویق بیماران به صحبتی آزادانه، به دور از هر گونه سانسور و ممانعت از هر آنچه به ذهنشان میآید، به تسکین منسجمتر علائم میانجامد. او این روش را «تداعی آزاد» نامید و دریافت که با تجزیه و تحلیل رؤیای بیماران میتوان به پیچیدگیهای ناخودآگاه دست یافت و عوامل روانی سرکوب را نشان داد.
زیگموند فروید در سال 1896 اصطلاح «روان کاوی» را برای اشاره به روش بالینی خود و نظریههای مبتنی بر آن به کار برد.
توسعهی روانکاوی زیگموند فروید
زیگموند فروید در سالهای 1900 تا 1905 به بسط نظریهی ضمیر ناخودآگاه پرداخت. او مدلی توپوگرافیک از ذهن ایجاد کرد و به کمک آن، به توصیف ویژگیهای ساختاری و عملکردی ذهن پرداخت. فروید از تشبیه کوه یخ برای توصیف سه سطح از ذهن استفاده کرد. نوک این کوه سطح آگاهی است. بخش پایینتر را پیشآگاهی تشکیل میدهد و شامل چیزهایی است که میتوانند از حافظه بازیابی شوند. سومین منطقه که زیر سطح آب قرار دارد منطقهی ناخودآگاه است. علت واقعی بیشتر رفتارها را در این سطح میتوان جستوجو کرد.
زیگموند فروید در سال 1923 از ذهن مدلی ساختاریتر شکل داد و آن را دستگاه روان نامید. این مدل اید، ایگو و سوپر ایگو را در بر دارد. بنا بر فرض فروید، اید در سطح ناخودآگاه و بر اساس اصل لذت عمل میکند. این شناسه شامل دو نوع رانهی زیستی است که فروید آنها را اروس یا رانهی حیات و تاناتوس یا رانهی مرگ مینامید. فروید معتقد بود که اروس از تاناتوس قویتر است و این بشر را قادر میسازد که به جای خودتخریبی زنده بماند. ایگو در دوران نوزادی از اید رشد میکند و هدف آن ارضای خواستههای اید به روشی ایمن و از نظر اجتماعی قابل قبول است. سوپر ایگو در اوایل کودکی رشد کرده و مسئول اطمینان از رعایت هنجارهای اخلاقی است. سوپر ایگو فرد را برمیانگیزد تا به شیوهای اجتماعی، مسئولیتپذیر و قابل قبول رفتار کند.
بنا بر نظر زیگموند فروید، معضل اساسی ابنای بشر این است که هر یک از این عناصر دستگاه روانی از فرد خواستههایی دارد که با دو عنصر دیگر ناسازگار است و این درگیری درونی را اجتنابناپذیر میسازد. در این میان، ایگو مکانیزمهای روانی مختلفی را به کار میگیرد تا بر اضطراب ناشی از این درگیری غلبه کند.
زیگموند فروید رؤیاها را شاهراهی به سوی ناخودآگاه میدانست. چراکه در رؤیا دفاعیات اید در پایینترین حد خود است و بنابراین برخی از موارد سرکوبشده، هرچند به شکلی تحریفشده، به آگاهی میرسند. فروید کارکرد اصلی رؤیاها را تحقق آرزو میدانست و میان محتوای آشکار یک رؤیا و محتوای نهفته یا معنای نمادین تمایز قائل بود.
مرگ زیگموند فروید
پس از حملهی هیتلر به اتریش، زیگموند فروید به انگلستان مهاجرت کرد. کتابهای او از اولین کتابهایی بودند که به عنوان ثمرهی علم یهود سوزانده شدند. فروید در این باره چنین گفت: «چه پیشرفتی کردهایم! در قرون وسطی آنها مرا میسوزاندند، اکنون به سوزاندن کتابهای من اکتفا می کنند!»
در اواسط سپتامبر 1939، سرطان فک فروید بسیار پیشرفت کرد. او به پزشک خود تصمیمشان دربارهی مرگ خودخواسته را یادآور شد. در 21 و 22 سپتامبر او دوزهایی از مورفین دریافت کرد و نهایتاً در 3 صبح 23 سپتامبر درگذشت، و سه روز بعد جسدش سوزانده شد. خاکستر او در گلدان عتیقهی اهدایی ماری بناپارت که با صحنههایی دیونیسوسی نقاشی شده نگهداری میشود.
زندگینامه و دانلود بهترین کتابهای زیگموند فروید
بهترین کتابهای زیگموند فروید
کتاب تمدن و ملالتهای آن (Civilization and Its Discontents): یکی از مهمترین کتابهای زیگموند فروید که نخستین بار در سال 1930 به زبان آلمانی منتشر شد. این کتاب به بررسی تضاد میان میل به فردیت و انتظارات جامعه میپردازد. در سال 1989، مورخ مشهور، پیتر گی، این اثر فروید را به عنوان یکی از تأثیرگذارترین کتب روانشناسی مدرن معرفی کرد.
کتابراه دو ترجمه از این کتاب را برای علاقهمندان به آثار زیگموند فروید در سایت و اپلیکیشن خود ارائه کرده است: کتاب الکترونیک تمدن و ملالتهای آن با ترجمهی محمد مبشری و کتاب الکترونیک تمدن و ناکامیهایش با ترجمهی بنفشه جعفر.
کتاب موسی و یکتاپرستی (Moses And Monotheism): این کتاب آخرین اثر زیگموند فروید است و در تابستان 1939 تکمیل شد. گفته میشود که فروید این کتاب را عملاً در بستر مرگ نوشت. او در این کتاب دربارهی خاستگاههای توحید نظریهپردازی کرده و موسی را از اشراف مصر و از پیروان آخناتون، یکتاپرست مصر باستان، معرفی میکند.
کتاب الکترونیک موسی و یکتاپرستی و کتاب صوتی موسی و یکتاپرستی در سایت و اپلیکیشن کتابراه قرار گرفته است.
کتاب توتم و تابو (Totem and Taboo): این کتاب که در سال 1913 چاپ شد مجموعهای است از چهار مقاله که از آثار ویلهلم وونت و کارل گوستاو یونگ الهام گرفته و نخستین بار در مجلهی Imago منتشر شده است. فروید در نگارش این اثر دانش خود در زمینهی باستانشناسی، مردمشناسی و مطالعهی دین را به کار گرفته است.
کتاب آسیبشناسی روانی زندگی روزمره (The Psychopathology of Everyday Life): یکی از برجستهترین آثار زیگموند فروید که نخستین بار در سال 1901 منتشر شد و شاید بتوان آن را شناختهشدهترین اثر او دانست. فروید با مطالعهی انحرافات متنوع از کلیشههای رفتار روزمره، نقصانها و ناکارآمدیهای غیرعادی و خطاهای بهظاهر تصادفی نتیجه میگیرد که این عوامل جملگی نشانهی نابهنجاری بنیادین روان یا به عبارتی علایم رواننژندی هستند.
در حال حاضر مطلبی درباره مولود سلیمانی مترجم کتاب دوپارگی ایگو در فرآیند دفاعی در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک