جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
«میکا والتاری» در کتاب «سقوط قسطنطنیه» راوی عاشقانهای سیاه و نومیدانه در دل حوادث پر التهاب تاریخی در زمان امپراتوری عثمانی است؛ و برای نخستین بار با صراحت و جسارت هرچهتمامتر در قالب یک رمان تاریخی – عاشقانه دست به بیان وقایع پشت پرده و دلایل اصلی سرنگونی امپراتوری روم و پیروزی عثمانی بر آنها میزند.
منبع: ناشر کتاب
388,500
اولینبار که زن را دیدم و با او صحبت کردم روز دوازدهم ماه دسامبر سال ۱4۵۲میلادی بود.
من مردی چهل ساله هستم و قبل از این دیدار فکر میکردم که مرحلۀ جوانی من گذشته و وارد دورۀ کهولت شدهام و دیگر هیچ چیز مرا متزلزل نخواهد کرد. من مردی هستم که حوادث دشوار بر من گذشته و آزمایشهای زیاد تحصیل کردهام و به دفعات خود را در کام مرگ دیدم و نجات یافتم و چند مرتبه خداوند با من صحبت کرد یعنی کلام او را با گوش باطنی شنیدم و چند مرتبه فرشتگان آسمانی خود را به من نشان دادند.
من او را در شهر قسطنطنیه، نزدیک کلیسای ایاصوفیه، دیدم و هنگامی وی را مشاهده کردم که مراسم مذهبی در کلیسا به اتمام رسیده و کاردینال پیشوای روحانی شهر، درون کلیسا به دو زبان یونانی و لاتینی گفت که بعد از این کلیسای یونانی و کلیسای لاتینی یک کلیسا را تشکیل خواهد داد و اختلاف کلیسای قسطنطنیه و کلیسای پاپ از بین خواهد رفت.[1]
وقتی پیشوای روحانی در ایاصوفیه گفت که بعد از این دو کلیسا یکی خواهد شد، یعنی مذهب یونانیان و مذهب لاتینیها، متحد خواهد گردید بعضی از مردها که در کلیسا بودند از فرط خجالت و اندوه، دست را روی صورت گرفتند و برخی از زنها نالیدند. زیرا یونانیان، یعنی سکنۀ شهر قسطنطنیه و کشور یونان، نمیتوانستند مذهب آباء و اجدادی را از دست بدهند. من، قبل از اینکه زن را ببینم، درون کلیسا بودم و مثل دیگران، اظهارات پیشوای روحانی را میشنیدم و هنگامی که او گفت بعد از این، دو کلیسای یونانی و لاتینی یکی خواهد شد، من به یکی از ستونهای کلیسای ایاصوفیه تکیه داده بودم و در همان موقع دست را بر ستون مالیدم و با این که فصل زمستان بود و هوا در خارج برودت داشت حس کردم ستون سنگی ایاصوفیه نیز از فرط خجالت عرق کرده و مرطوب شده است زیرا آن ستون هم که بنای باعظمت کلیسا را بر دوش داشت نمیتوانست تحمل کند که مذهب ارتودوکس یونان از بین برود و جزء مذهب کاتولیکیها شود.
بعد از خاتمۀ مراسم مذهبی و اعلام اینکه بعد از این دو کلیسا یکی خواهد شد، کسانی که در کلیسا بودند طبق رسوم و تشریفاتی که چندین قرن است ادامه دارد از کلیسا خارج شدند و پیشاپیش آنها، امپراتور ما قسطنطنین حرکت میکرد و آن مرد بلندقامت، با جامۀ ارغوانی و موهای سفید و دیهیم زرین مرصع که بر سر گذاشته بود، بسیار شکوه داشت و در عقب او، رجال درباری و سناتورها، هر صنف با جامۀ مخصوص تشریفات حرکت میکردند و در طرف راست امپراتور ما صدراعظم میآمد. و امپراتور و درباریها بعد از خروج کلیسا به طرف کاخ سلطنتی رفتند و بعد نوبت خروج بانوان از ایاصوفیه رسید.
من میدانستم خانمهای مذکور، مثل مردهایی که جزو مصادررسمی هستند از بانوان برجستۀ مملکت به شمار میآیند، هنگامیکه آنها میخواستند از کلیسا خارج شوند، من از آنجا قدم بیرون نهادم و متوجه شدم امپراتور و درباریها رفتهاند ولی هنوز عدهای از سناتورها، مقابل کلیسا ایستاده و منتظر وسایل نقلیۀ خود میباشند.
یکمرتبه، از بین رجال و مصادر رسمی، یک مرد بلندقامت، که من فوری او را شناختم و دانستم که فرماندۀ کل نیروی دریایی امپراتوری یونان است، دست بلند نمود و اشاره کرد مردم سکوت کنند و همهمۀ مردم، در یک لحظه، خاموش شد و من، مثل دیگران، چشم به فرماندۀ کل نیروی دریایی دوخته بودم که بشنوم چه میگوید.
فرماندۀ نیروی دریایی با صدای بلند گفت: امروز در این کلیسای مقدس و بزرگ، اعلامیهای خوانده شد که به موجب آن مذهب هزاروچهارصدسالۀ ما را فدای مذهب لاتینیها کردند و ما را چون گوسفند به پاپ فروختند ولی من که مثل شما یونانی هستم میگویم ما زیر بار حکومت و دیانت پاپ نمیرویم و برای ما حکومت ترکها بهتر ازحکومت پاپ است.
بعد از اینکه صحبت فرماندۀ نیروی دریایی تمام شد کشیشهایی که اطراف وی بودند صلیبهای خود را بلند کردند و به فرماندۀ نیروی دریایی آفرین گفتند وآن مرد دوباره دست را بلند نمود و اشاره کرد مردم ساکت شوند و پس از اینکه سکوت برقرار گردید با صدای رسا گفت: برای ما یونانیان، عمامۀ ترکها بهتر از تاج سلطنت پاپ میباشد.
وقتی مردم این کلام را شنیدند طوری فریاد زدند که پنداری ایاصوفیه لرزید و با آن فریاد، گفتۀ فرمانده کل نیروی دریایی را تصدیق کردند.
ولی من و همۀ کسانی که در آنجا بودند و گفتۀ فرمانده کل نیروی دریایی را شنیدند فهمیدند که آن مرد خواهان تسلط ترکها نیست زیرا محال است یک یونانی حاضر به قبول سلطۀ بیگانه شود تا چه رسد به سلطۀ ترکها ولی فرماندۀ نیروی دریایی، که وطن و مذهب خود را دوست میداشت، میگفت اگر روزی ملت یونان مجبور شود مذهب خود را از دست بدهد ترجیح میدهد زیر سلطۀ ترکها برود ولی دیانت و حکومت پاپ را نپذیرد.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک