1
آرزو رضایی انارستانی هستم.
متولد سال ۱۳۶۴، قزوین، که ساکن و بزرگ شده همین شهر هم هستم.
از وقتی به یاد دارم، عشق به ادبیات در من میجوشید. از شدت همین عشق بود که خود هم دست به قلم میبردم و گهگاه میسرودم یا مینوشتم. وقتی رمان ظلم شب را شروع کردم، در ذهنم تمرینی بود که توصیفاتم را قوی کند. به هیچوجه فکر نمیکردم که خوانندگانی که آن را خواندند، آن قدر لذت ببرند و حتی بگویند: "با مهرآفاق زندگی کردیم"
ظلم شب داستان دختری به نام مهرآفاق است که در زمان قاجار و مشروطه در قزوین زندگی میکند. او سعی دارد عشق زمینی و به مردی را تجربه کند در حالی که در آن زمان حتی صحبت کردن از عشق هم ممنوع بود، چه برسد به تجربه آن. به ناچار شرایط سیاسی و اجتماعیِ زمان زندگیاش، بخصوص مشروطه، روی سرنوشتش تاثیر مستقیم میگذارد. بخش اعظم رمان در قزوین و تهران رقم میخورد. اما قهرمان رمان به دست سرنوشت، کردستان و سنندج را هم میبیند. به هر حال این رمان، حاصل تحقیق من درباره مشروطه و گره خوردن آن با عشق وافرم به ادبیات و زبان فارسی است. امیدوارم که خوانندهی محترم هم از خواندن آن لذت ببرد.
عالی بود. رمان قجری خیلی دوست دارم . بارها وسطش گریه کردم و خندیدم.زبان داستانم روان و زیبا بود
تلگرام
واتساپ
کپی لینک