1
173,900
روح بزرگ «روسیه» پس از صد سال که شعله اش روی زمین را فروزان کرد برای افراد نسل من منزه ترین درخششی بوده که دوران جوانی آنان را فروزان کرده است در شامگاه اشباح هولناک پایان قرن نوزدهم این روح بزرگ ستاره ای تسلا بخش بود که نگاهش جانهای جوان ما را گرما می بخشید و آرامش میداد به دیده برخی از آنان – در «فرانسه» فراوانند - «تولستوی بیش از یک هنرمند محبوب یک دوست یک مصلح جلوه می کرد و به دیده گروهی بی شمار، تنها دوستدار واقعی در همه قلمرو هنر اروپایی من خواسته ام این حق شناسی و عشق خویش را به این خاطره مقدس ادا کنم.
آن زمانها را که من به شناخت او پی بردم هیچ گاه از ذهنم زدوده نخواهد شد. سال ۱۸۸۶ بود نهال گلهای شگفت آور هنر روس پس از چند سال جوانه زدن خاموش از خاک فرانسه سربر میکشید. ترجمه های آثار «تولستوی» و «داستایوسکی با شتابی تب آلود از همه بنگاه های نشر سر بر می آورد در سال ۱۸۸۵ تا ۱۸۸۷، در «پاریس» «جنگ و صلح» یا «آناکارنین کودکی و نوجوانی»؛ «پولیکوشکا»؛ «مرگ ایوان ایلیچ»؛ داستانهای قفقاز و افسانه های عامیانه نشر شد. در درازای چند ماه و چند هفته شاهکارهای یک حیات سترگ که ملتی شعله دنیایی نو را در آن می تابانید دیدگان ما را روشنایی میبخشید.
تعمیدی خواهر «تولستوی بود ،دیگری «گریشا او جز دعا خواندن و
گریستن نمی دانست.
ای مسیحی بزرگ ای گریشا ایمانت آن چنان استوار بود که قرب به خدا را احساس میکری عشق تو آن چنان سرکش بود که كلمات بر لبهایت روان میشدند بی این که عقلت را در آن سهمی باشد. و چون جبروت و جلال اش را تقدیس میکردی آنگاه که کلمات را نمی یافتی گریان بر خاک می افتادی و سجده می کردی... چه کسی سهمی را که همه این جانهای خاضع در پرورش تولستوی داشته اند در نمی یابد؟ گویی که تولستوی پایان عمر در وجود آنان شکل میگیرد و قابلیت خویش را در می یابد. راز و نیازهای آنان عشق آنان در روح کودک بذر ایمان را پاشیده اند که پیرمرد می بایست درویدن آن را میدید. «تولستوی»، جز از گریشای معصوم در سرگذشتهای کودکی اش از این یاران خاضع دیگر که او را مدد کردند تا روح اش را قوام بخشد هیچ گاه سخن نمی گوید اما در عوض این روح کودک این مظهر لطف و محبت زاید الوصف این روح منزه و محبوب هم چون یک پرتو درخشان که همواره در وجود دیگران والاترین صفات را می یابد در میان اوراق کتاب تجلی میکند خوشبخت است به تنها مردی میاندیشد که گمان میبرد بدبخت است می گرید و می خواهد خود را به او ایثار کند او یک اسب پیر را در آغوش می گیرد از او پوزش میطلبد که آزارش رسانیده است. او خوشحال است که دوست می دارد هر چند دوستش نداشته باشند از همان زمان جوانه های نبوغ آینده اش به چشم میخورد با قدرت تخیل اش که او را از ماجراهای خاص خویش به گریه می اندازد با مغزش که همیشه به کار است و تلاش میکند تا دریابد که مردم به چه می اندیشند؛ با نیروی پیشرس
زادۀ بیستوششمین روز ژانویۀ ۱۸۶۶ در کلامسی در ایالت بورگونی فرانسه. چهارده ساله بود که به همراه خانواده به پاریس رفت تا تحصیلات خود را پی بگیرد. برای تحصیلات آکادمیک خود، رشتۀ تاریخ را برگزید و بعدتر در مقطع دکترا، تحصیلات خود را در زمینۀ هنر به انجام رساند.
با اتمام تحصیلات رولان در مقطع دکترا، او به مدت سه سال در مدرسه عالی پاریس، تاریخ هنر تدریس کرد و سپس علاقهاش به موسیقی سبب شد تا چندی نیز در دانشگاه سوربن به تدریس موسیقی بپردازد؛ اما به یکباره خود را وقف نوشتن کرد و در یک بازه زمانی ۸ ساله، رمان ژان کریستف را در ۱۰ جلد به مرحلۀ نگارش درآورد.
رولان در طول زندگی خود، حتی با استالین نیز ملاقات کرده است. او در سال ۱۹۳۵ و به دعوت گورکی، به شوروی رفت و با این شخصیت خوفناک تاریخ بشری دیداری داشت.
او با آنکه در ذهنش نگرههای چپ نیز داشت، اما بعدها مقالات زیادی را علیه حکومت شوروی نوشت.
رولان در سال ۱۹۱۴، راهی سوئیس شد و به مدت ۲۳ سال در آنجا ماندگار شد و در همان سوئیس بود که با مهاتما گاندی آشنا شد. تأثیرات شگرف این نویسنده در جهان ادبی، سبب شد تا در نهایت و در سال ۱۹۱۰، نشان لژیون دونور به او تعلق گیرد.
همچنین شش سال بعد و در سال ۱۹۱۶، آکادمی نوبل نیز تصمیم گرفت تا در نهایت، جایزۀ نوبل ادبی را به او اهدا کند.
ژان کریستف، جان شیفته، موسیقیدانان دیروز و امروز، روبسپیر و مهاتما گاندی از جمله آثار اوست.
زاده دوازدهمین روز از ماهِ آخر زمستان سال ۱۳۰۲ در روستای تزرجانی از توابع یزد. تحصیلات آکادمیک خبره زاده در مقطع کارشناسی در رشته ادبیات فارسی دنبال شد و این مترجم توانست مدرک دکترای خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی در سال ۱۳۲۸ اخذ کند.
شرکت در کلاسهای اساتیدی همچون بدیعالزمان فروزانفر و ملکالشعرای بهار و آموختن از این اساتید، بعدها نقش و تاثیر زیادی بر روی پرونده کاری خبره زاده گذاشت.
علاقه خاص خبره زاده به ادبیات و تلاش و کوششهای فرهنگیاش سبب شد تا در سال ۱۳۴۹، سازمان یونسکو از او درخواست کند که برای یک ماموریت سواد آموزی به ماداگاسکار برود. این ماموریت یک ساله بود.
دکتر ژیواگو، ژان کریستوف، همیشه شوهر، بیگانه و زن سی ساله تعدادی از ترجمههای اوست.
خبره زاده که در دانشگاههای علم و صنعت، علامه طباطبایی، تهران و مدرسه عالی پارس تدریس هم کرده، فرزند اول از یک خانواده ۵ نفری بود که پدر بزرگش قوام الحکما از پزشکان شناخته شدهای بود که بسیار علی اصغر را تشویق به تحصیل در رشته پزشکی میکرد.
خبره زاده معتقد است هویت ایرانی بر پایه زبان و ادب فارسی شکل گرفته و این دو پایه اجزای جدایی نشدنی هویت ایرانیاند. او همچنین در مورد ادبیات به شکل کلی اعتقاد دارد: ادبیات دنیای گستردهای است که مترجمان در شناساندن آن سهم بسزایی دارند.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک