جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
125,800
ریکور با طرح مسئله از رهگذر خوانشهایی از ارسطو و آگوستین دعوی خود را دربارۀ روایت پیش میکشد. این خوانشها نشان میدهند از نظر تاریخی دو راه بنیادین درک و دریافت زمان وجود داشته است، یکی راه سوبژکتیو (آگوستین) و دیگری را ابژکتیو(ارسطو). با وجود اینکه میتوان اشاراتی از این دو نظریه را در دیگری یافت، اما هیچ یک از این دو متفکر نمیتوانند عملاً به دو ایدۀ زمان را به هم پیوند دهند. معلوم میشود که این وظیفۀ زمان تاریخی است که از طریق یک زمان انسان بین این دو ایدۀ زمان پیوند برقرار کند، زمانی تاریخی از زمان اگزیستانس ما و زمان تجربۀ ما ست و نیز درمانی است که هر دوی این زمانها را در بر میگیرد و از آنها سرریز میشود. اما ریکور برای به کرسی نشاندن دعوی خود ابتدا باید با دقت بیشتری ماهیت روایت را در انتزاعیترین معنا مورد مداقه قرار دهد، زیرا به نظر او راهی که این زمان تاریخی را از طریق آن بیان میکنیم اساساً از روایت میگذرد اگر آن را بر حسب هر دو صورت آغازینش در نظر بگیریم: تاریخ و داستان.
آنچه روایت به منزلۀ صورتی از گفتار متمایز میسازد این است که روایت همواره واجد نوعی طرح است. این طرح کاری انجام میدهد؛ طرح اپیزودها و مجموع قصه را در یک کل با معنا در هم میآمیزد این کار از طریق توانمندی طرح انجام میشود، توانمندیای که آنچه را به واسطۀ شبکهای مفهومی، که ما را قادر میسازد تا از پیش دربارۀ کنش انسانی به نحوی با معنا سخن بگوییم، پیشاپیش در زبان و مقدم بر روایت پیکربندی شده است، درون روایت باز پیکربندی میکند. این شبکۀ مفهومی شبکهای بسیار ناهمگون است و مفاهیمی چون دلیل، علت، انگیزه، فعل و انفعال،کار، فاعل، مفعول، هدف و غیره را در بر میگیرد. این مفاهیم میتوانند درون جملات کنشیای تلفیق شوند که پایانشان باز است. مثلاً، میتوانیم بگوییم:«بروتوس در نیمۀ ماه مارس در میدان شهر دشنهای را در تن سزار فروکرد تا ...» بدین سان این مفاهیم مجموعهای از اصطلاحات (قتل، سوء قصد) را در اختیار ما میگذراند که از پیش بر کنشهای مختلف یا مولفههای ممکن آن دلالت میکنند، جایی که چنین دلالتهایی همواره با فرهنگ و زبانی خاص گره خورده اند.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک