1
بنر بالای صفحه
IdeBook.ir

کتاب یکی مثل همه

معرفی کتاب یکی مثل همه

4.2 (5)
کتاب یکی مثل همه (جهان نو)، اثر فیلیپ راث ، با ترجمه پیمان خاکسار ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1397 توسط انتشارات چشمه ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
ناموجود

این محصول ممکن است با عنوان یا انتشارات دیگری موجود باشد، مجموعه آنها را اینجا ببینید.

موضوعات مرتبط

محصولات بیشتر
یکی مثل همه

مشخصات محصول

نویسنده: فیلیپ راث
ویرایش: -
مترجم: پیمان خاکسار
تعداد صفحات: 138
انتشارات: چشمه
وزن: 136
شابک: 9789643626778
تیراژ: -
سال انتشار: 1397
تصویرگر: -
نوع جلد: -

معرفی محصول

(داستانهای آمریکایی،قرن 20م،،برنده جایزه پولیتزر1997)

چکیده

معرفی مختصر کتاب مرد از زمانی که به «نیوجرزی» آمده بود، زندگی خانوادگی و حرفه‌ای پرمشغله‌ای را گذرانده بود. او سه همسر اختیار کرده و همه به طلاق منجر شده بودند. او سالیان سال پی‌درپی در بیمارستان بستری بوده و در اواخر عمر فردی بیمار و خشمگین شده بود و ناامیدی‌اش را بر سر عزیزانش خالی می‌کرد. مرد دیگر قادر نبود خود را از بیماری کشنده‌اش نجات دهد. او در جدال با خود، فکر می‌کرد که آیا می‌تواند با آگاهی از تمام چیزهایی که پشت سر گذاشته دست بکشد یا نه. او خود را پدری ناموفق، برادری حسود و شوهری ریاکار تصور می‌کرد و دیگر امیدی به زندگی نداشت و چیزهایی را که دربارة مرگ شنیده بود، در قیاس با یورش گریزناپذیر مرگ هیچ می‌انگاشت که سرانجام خود را تسلیم مرگ کرد و زندگی را با تمام پیچ و خم‌هایش پشت‌سر گذاشت.

گوشه ای از کتاب

او اولین بیماری نبود که عاشق پرستارش می‌شود. حتی اولین کسی نبود که عاشق مورین می‌شود. مورین طی سال‌های گذشته با بیمارانش ماجراهای فراوانی داشت، حتی با بیمارانی که وضع‌شان از او هم خراب‌تر بود، ولی با کمک سرزندگی مورین کاملا درمان شده بودند.

استعداد خدادادی‌اش این بود که بیماران را به زندگی امیدوار کند، آن قدر که به جای این که چشمان‌شان را ببندند و تصویر دنیا را از ذهن‌شان پاک کنند، تا جایی که می‌شد بازشان کنند و وجود پرطراوتش را تماشا کنند تا احساس جوانی دوباره سراغ‌شان بیاید.

وقتی پدرش مرد، مورین همراه او به نیوجرزی رفت. هنوز اجازه‌ی رانندگی نداشت، پس مورین داوطلب شد و به هاوی کمک کرد تا با موسسه‌ی کفن و دفن کرایتزر صحبت کند و ترتیب مراسم کفن و دفن را در یونیون بدهد.

پدرش در ده سال آخر عمر مذهبی شده بود و بعد از اینکه بازنشسته شد و همسرش را از دست داد، دست کم روزی یک بار به کنیسه می‌رفت. مدت‌ها قبل از آخرین بیماری‌اش، از خاخامش خواست تمام مراسم تدفینش را طبق سنت به زبان عبری برگزار کند، انگار که یهودیت بیشتر از هر چیز دیگر با مرگ سازگاری داشت.

از نظر پسر کوچک‌تر پدر زبان عبری کاملا بی معنا بود. او از سیزده سالگی دیگر یهودیت را جدی نمی‌گرفت. هاوی هم همینطور. درست از یکشنبه‌ی بعد از شنبه‌ای که مراسم تکلیف سیزده سالگی را اجرا کرده بودند دیگر پا به کنیسه نگذاشته بود.

حتی بخش مربوط به مذهب را در پرسش‌نامه‌ی بیمارستان خالی گذاشته بود. چون می‌ترسید کلمه‌ی یهودی، یک خاخام به اتاقش بکشاند. بیاید و به همان شیوه‌ی ملال‌آور خاخام‌ها حرف بزند.

همان اوایل زندگی به این نتیجه رسیده بود که مذهب یک دروع است و تمام مذاهب به نظرش برخورنده می‌آمدند، حاشیه‌های خرافات آمیزشان به نظرش بی معنا و بچگانه بود و نمی‌توانست این عدم بلوغ تمام و کمال را تحمل کند-نوزاد سخنگو و پرهیزگاری و گوسفند و مومنان وفادار.

برای او تمام این مهملاتی که درباره‌ی خدا و مرگ به هم می‌بافتند و خیال‌پردازی‌های منسوخ درباره‌ی بهشت معنایی نداشت. تنها بدن‌هامان بودند که وجود داشتند، به دنیا آمده بودیم که زندگی کنیم و بمیریم، تحت همان شرایطی که پیشینیان‌مان زندگی کرده و مرده بودند.

فلسفه‌ی او در زندگی همین بود و خیلی هم زود هنگام و حسی به آن رسیده بود. اگر روزی قرار می‌شد یک خودزندگی‌نامه بنویسد اسمش را می‌گذاشت زندگی و مرگ یک جسم مذکر. ولی بعد از بازنشستگی که به جای نویسندگی نقاشی را شروع کرد، مجبور شد این اسم را روی یک سری از نقاشی‌های آبستره‌اش بگذارد.

ولی روزی که پدرش را در گورستان مخروبه‌ای کنار شاهراه جرزی به خاک سپردند، دیگر مهم نبود به چه چیز باور دارد یا ندارد.

نویسنده

فیلیپ راث

فیلیپ راث

زادۀ ۱۹ مارس ۱۹۳۳ در نیوآرک ایالت نیوجرسی امریکا. راث ازجمله نویسندگانی است که ادبیات را در سطح دانشگاهی هم تدریس کرده است. دوران کودکی فیلیپ راث در منطقۀ فقیرنشین نیوآرک گذشت.

او تحصیلات آکادمیک خود را در دانشگاه باکنل به پایان رساند و پس از آن، دانشگاه شیکاگو را برای ادامۀ تحصیل برگزید.

در همین دانشگاه شیکاگو بود که تدریس ادبیات را آغاز کرد و البته بعدها در دانشگاه پنسیلوانیا نیز ادبیات تطبیقی را تدریس کرد.

نخستین کتاب فیلیپ راث خداحافظ کلمبوس نام داشت که در سال ۱۹۵۹ منتشر شد، اما پیش از آن، او دو سال، در ارتش امریکا خدمت می‌کرد و پس از آن هم برای مجلات و ژورنا‌ل‌های گوناگون، داستان‌های کوتاه و نقد می‌نوشت.

ویراستاری نیز بخش دیگری از فعالیت‌های ادبی این نویسنده بود و او تا سال ۱۹۸۹، یکی از ویراستاران اصلی انتشارات پنگوئن بود.


اما با پایان یافتن فعالیت‌های تدریس و ویراستاری، او با تمرکز کامل بر نویسندگی، آثاری را خلق کرد که هرکدام در ادبیات جایگاه ویژه‌ای دارند.

راث با همان نخستین اثرش، یعنی خداحافظ کلمبوس، جایزۀ کتاب ملی ایالات متحده را از آن خود کرد.

جوایزی همچون پولیتزر، در سال ۱۹۹۸، جایزۀ فرانتس کافکا، در سال ۲۰۰۱ و جایزۀ پن در همان سال، نیز ازجمله جوایزی بود که کنار نام فیلیپ راث درخشید.

یکی مثل همه، نویسندۀ پشت پرده، ننگ بشری، ارباب انتقام و زوکرمن رهیده از بند ازجمله آثار اوست.

مترجم

پیمان خاکسار

زاده سال ۱۳۵۴ در تهران. خاکسار در میان مترجمان جوان این سالها توانسته جایگاه قابل اتکایی را کسب کند به گونه‌ای که هر ترجمه جدید او با استقبال خوبی روبرو می‌شود که البته این امر تا حد زیادی ماحصل هوش و تیزبینی او در انتخاب نویسندگانی است که یا چیزی از آنها ترجمه نشده و جای کار زیادی دارند و یا اثر مهمی از نویسنده‌ای است که کسی برای ترجمه به سراغش نرفته است.

ترجمه آثاری از نویسندگانی همچون بوکوفسکی، جان کندی تول، فیلیپ راث، پاتریک مک کیب، فلن اوبراین و استیو تولتز بخشی از پرونده کاری خاکسار در مقوله ترجمه هستند.

خاکسار در جایی گفته: اعتماد مخاطبان به من، مسئولیت مرا سنگین‌تر کرده زیرا با یک انتخاب اشتباه، هم مخاطبان رنجیده می‌شوند و هم اعتباری که بدست آمده خدشه دار می‌شود. او می‌گوید: رمان‌های انگلیسی ترجمه نشده را می‎خوانم تا اگر موردی مناسب بود، به سراغ ترجمه‌ی آن بروم. خاکسار همچنین از علاقه مخاطبان به رمان‌های طنز با زمینه اجتماعی به نیکی یاد کرده است.

پیمان خاکسار

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید