بنر بالای صفحه
IdeBook.ir

کتاب دعا کن کم نیارم

معرفی کتاب دعا کن کم نیارم

4.5 (1)
کتاب دعا کن کم نیارم، اثر مریم طالبی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1397 توسط انتشارات سوره مهر ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد. دانلود pdf و ارسال رایگان
ناموجود

این محصول ممکن است با عنوان یا انتشارات دیگری موجود باشد، مجموعه آنها را اینجا ببینید.

محصولات بیشتر

مشخصات محصول

نویسنده: مریم طالبی
ویرایش: -
مترجم: -
تعداد صفحات: 270
انتشارات: سوره مهر
وزن: 320
شابک: 9786000328559
تیراژ: -
اندازه(قطع): رقعی
سال انتشار: 1397
تصویرگر: -
نوع جلد: -

معرفی محصول

شهید عباس نجفی به روایت همسر و دیگران

چکیده

چکیده

چیزی که باعث شد من به کردستان بروم شنیدن سرگذشت شهیدی به نام علی رضا شاملو بود. این شهید از رزمندگانی بود که در زندان نیروهای کومله دموکرات به شهادت رسید. گروهی از بچه های جهاد تهران آمده بودند و می خواستند از زندگی ایشان فیلم بسازند. من آن زمان فهمیدم این شهید اراکی است. این گروه تقاضا داشتند از خواهران جهاد اراک کسی همراه آنها به منزل شهید برود. فکر کنم هجده ساله بودم. با این گروه همراه شده و با مادر شهید شاملو آشنا شدم. قرار شد مادر شهید صحنه ها را بازسازی کند چون تنها کسی بود که توانسته بود به کردستان برود و جنازه فرزندش را از کومله دموکرات تحویل بگیرد و آن را بیاورد و در مزار شهدای اراک به خاک بسپارد. هیچ کس چنین جراتی نداشت که سراغ آنها برود. این مادر دست از جانش کشیده بود و خودش رفته بود. بچه های جهاد تهران وقتی از چنین اتفاقی مطلع شده بودند برایشان خیلی جالب شده بود که بفهمند یک مادر چگونه توانسته چنین کاری انجام دهد. آنها به خانم شاملو می گفتند «اتفاق هایی که برایتان افتاده از جمله سرگردانی ها برای پیداکردن زندان کومله در بیابان های آنجا را برایمان بازگو کن تا در اطراف اراک دوباره بازسازی کنیم.» فیلم ساخته شد. نامش «مزد جهاد شهادت» بود و دو مرحله از شبکه های سراسری پخش شد. البته مادر شهید شاملو قبل از شهادت پسرش توانسته بود با او ملاقاتی داشته باشد. در طی ملاقات علی رضا گفته بود «مادر! کل غذای من در روز نه دانه نخود است بیشتر از نه تا نمی دهند. بعد هم می گویند از همان ظرفی که نخود توی آن ریختیم برای دستشویی استفاده کن» زندگی این شهید تأثیر زیادی روی رفتن من به کردستان گذاشت و مظلومیتش همیشه در ذهنم باقی ماند. اردیبهشت ماه سال ۶۱ قرار بود همایشی در زمین چمن شهر صنعتی۱۷ برای جذب نیرو بر پا شود بعدها فهمیدم که این یک طرح کشوری بوده است. یکی از دوستانم به نام مریم فروزنده مرا در جهاد دید و گفت «مژگان! من کارت ورود به همایش را دارم تو به جای من می روی؟ راجع به کردستانه.» می دانستم که کردستان ناامن است. خیلی علاقه داشتم در این همایش شرکت کنم. دعوتنامه را گرفتم. آن موقع نمی دانستم که همایش دقیقاً به چه منظوری برپا شده است. فکر می کردم که فقط قرار است به ما اطلاعاتی بدهند. همایش از صبح تا بعدازظهر ادامه داشت. آقای فانی۱۸ به اراک آمده بود و درباره کردستان کومله و دموکرات صحبت کرد. در پایان جلسه فرم هایی را توزیع کردند و گفتند «هر کس مایل است برای کمک به کردستان بیاید می تواند این فرم ها را پر کند. هر کس هم که علاقه بیشتری برای آمدن دارد روی فرمش ضربدر بزند» ده تا ضربدر روی فرمم زدم و مربعی هم دور ضربدرهایم کشیدم. در دلم هم ناامید بودم. چون به اسم مریم فروزنده آنجا بودم و نمی دانستم که اصلاً به من توجه می کنند یا نه. خیلی دلم شور می زد.

نویسنده

مریم طالبی

مریم طالبی

در حال حاضر مطلبی درباره مریم طالبی نویسنده دعا کن کم نیارم در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه «ارتباط با ما» درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه «ارتباط با ما» ارسال نمایید.

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید