جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
322,500
با یک جعبه ابزار متنوع برای نسل آینده کاری کنید که همه را میخ نبینند! در گذشته اصرار بر این بود که با چکش منطق صوری به عنوان تنها ابزار به نقد استدلالها در زبان بپردازیم و اگر زبان به شکل منطق صوری تن در نمیداد به زور آن را به اشکال از قبل معین شده در می آوردیم و آن را تجزیه و تحلیل میکردیم و دست آخر هم عموماً به این نتیجه می رسیدیم که استدلال صادق است یا کاذب این همان قانون یا خطا ابزار چکش (طلایی) است یعنی تمایل افراد به استفاده از یک مهارت یا راه حل برای حل تمام مسائل و مشکلات این قانون میگوید زمانی که ما مهارت یا تجربه ای کسب میکنیم تمایل داریم از آن در هر زمینه ای بافتاری استفاده کنیم آبراهام مازلو اسم این خطا را قانون چکش» یا «چکش طلایی» یا «چکش مازلو گذاشته است. وی میگوید کسی که فقط چکش در اختیار دارد همه را میخ میبیند و کسی هم که فقط یک ابزار نقد در اختیار دارد کل زبان را میخ میبیند ولی با خواندن کتاب جعبه ابزار تفکر انتقادی میتوان ابزار یا ابزارهای متناسب با مشکل را انتخاب و مشکل را حل یا منحل کرد بنابراین به جای داشتن یک فرم واحد برای بررسی استدلال های روزمره با خواندن این کتاب با ابزارهای متعددی آشنا میشویم که میتواند پیامدهای مهمی داشته باشد اولاً با پرهیز از یک روش مثلاً منطق صوری تقسیم بندی صادق و کاذب تا حدی جای های به درجاتی درست موجه میدهد و از سیاه و سفید دیدن انسانها باورها خود را به طیف ما را به نگاهی منصفانه تر سوق میدهد. ثانياً برخلاف منطق قدیم زمینه بافتار و گفت و گو کنش مهم خواهد بود. در روش قدیم بسیاری از عناصر بافتار مثل فرهنگ طبقه و جنسیت خواه ناخواه حذف میشد و در بسیاری از موارد خروجی این چکش طلایی یک دوراهی کاذب بود خوب یا بد! اگرچه منطق صوری مسئله ی «پادشاه کنونی فرانسه تاس است را حل میکرد ولی در زبان روزمره این مشکل ما نبود. در محاورات روزمره این روش صوری شاید جواب ندهد یا در موارد محدودی جواب دهد. چرا که ساختار منطقی استدلالهای روزمره آن قدر فنی طرح نشده اند که مجبور شویم آن را به مدلهای از قبل مشخص تبدیل و سپس تحلیل کنیم از طرفی عناصر استدلال مانند کفایت دلایل مرتبط بودن دلایل و حتی صدق دلایل قابل درجه بندی فازی هستند.
نمودارهای ادعاهای موجبه ی کلیه و سالبه ی جزئیه به این شکل متقارن نیستند و جابه جا کردن موضوع و محمول موجب میشود که به ادعاهای کاملاً متفاوتی برسیم. مثلاً شاید کسی حاضر باشد بپذیرد همه ی دلقکها چندش آورند اما قطعاً مقصودش این نیست که همه ی آدمهای چندش آور دلقک اند معکوس سازی اثری مشابه بر ادعاهای سالبه ی جزئیه دارد بعضی الفها ب نیستند به بعضی بها الف نیستند تبدیل میشود و این دو ادعا هم ارز نیستند اگر کسی این نکته را در نیابد ممکن است از اینکه بعضی فجایع قتل نیستند نتیجه بگیرد بعضی قتلها فاجعه نیستند و این نمونه ای از اشتباهاتی است که متفکران نقاد باید سخت از آن پرهیز کنند.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک