جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
114,700
شروع تازه یعنی پذیرفتن مسئولیت نه چیزی را پس پشت نهادن یا به دست فراموشی سپردن در تراژدی این موضوع ناگزیر با سوگواری پیوند می خورد؛ فارغ از هرگونه سازش یا بخشایشی ما در اسپانیا این سوگواری را از سر نگذرانده ایم. سوگواری در کنار سایر امور یعنی همه بپذیریم که چیزی تراژیک است و فراتر از آن، بی مرهم. برعکس در این عادی پنداری نسبی که بار دیگر بازش یافته ایم زمان را گرامی میداریم و باز هم میان تاریخی بودن یا هنوز نبودن چیزی میان زندگی یا فقدان زندگی حیرانیم مسئله سوگواری حتی به خاطر آوردن هم نیست؛ هیچ ربطی ندارد به لحظه ای که کسی مرده ای را به یاد می آورد - خاطره ای که..
امروز النا را زیر یک درخت راش دفن کردم. از درخت بلوط کم بنیه تر است. صدای خاکی که روی او می ریختم با بوی جنازه رو به فسادش مخلوط می شد. طوری به گریه افتادم که لحظاتی مطمئن شدم چیزی به مرگ خودم هم نمانده. اما مردن مسری نیست. شکست مسری است و من فکر میکنم دارم این همه گیری خاص را به همه جا انتقال میدهم هر جا میروم بوی گند شکست بلند می شود. شکست النا را کشت و پسرم را هم که هنوز اسمی بر او نگذاشته ام به کام مرگ خواهد کشاند. من در جنگی شکست خوردم و النا که هیچ کس هرگز دشمن تلقی اش نمی کرد، شکست خورده مرد. پسرم پسرمان هم که حتی نمیداند شعله های ترس در اطرافش زبانه میکشد خواهد مُرد چون شکست زخم مرگ باری به او وارد کرده. سنگ بزرگ سفیدی گذاشتم روی قبرش اسمش را روی سنگ ننوشتم، چون می دانم اگر فرشتگان هنوز وجود داشته باشند روح مهربان النا را از میان ارواح مهربان دیگر باز خواهند شناخت.
می کوشم چند سطر از اشعار گارسیلاسو را به یاد بیاورم تا بالای مقبره ات بخوانم النا، اما دیگر یادم نمی آیند. چطور از خاطرم رفته اند؟
آفتابگردانهای کور روایت شکست خوردگان جنگ داخلی اسپانیا در سده بیستم است. روایتی که در آن سروان کارلوس آلگریا در روز پیروزی خود را به ارتش دشمن تسلیم میکند چرا که معتقد است در جنگ هر دو طرف مغلوب اند؛ جوانک شاعر پیشه گیر افتاه در کوه های مرزی برف آلود ناگزیر است از نوزادی کم رمق مراقبت کند؛ معلم موسیقی محکوم به اعدام در سلولهای مالامال از سربازان جمهوری خواه برای زنده ماندن به دروغ و ریاکاری پناه می آورد و النای زیبا برای نجات جان خانواده اش در برابر وسوسه های زمینی کشیشی سرگردان میان کفر و ایمان دست و پا میزند. در آفتاب گردانهای کور که برنده جایزه ملی ادبیات و جایزه منتقدان کاستیل در سال ۲۰۰۵ بوده است، فاتح و مغلوب ناگزیرند تا پایان عمر در سایه وحشت فاشیسم و تلخ کامی و کابوس جنگ زندگی کنند؛ جنگی که نقشی در آغازش نداشته اند.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک