1
147,250
شروع تازه یعنی پذیرفتن مسئولیت نه چیزی را پس پشت نهادن یا به دست فراموشی سپردن در تراژدی این موضوع ناگزیر با سوگواری پیوند می خورد؛ فارغ از هرگونه سازش یا بخشایشی ما در اسپانیا این سوگواری را از سر نگذرانده ایم. سوگواری در کنار سایر امور یعنی همه بپذیریم که چیزی تراژیک است و فراتر از آن، بی مرهم. برعکس در این عادی پنداری نسبی که بار دیگر بازش یافته ایم زمان را گرامی میداریم و باز هم میان تاریخی بودن یا هنوز نبودن چیزی میان زندگی یا فقدان زندگی حیرانیم مسئله سوگواری حتی به خاطر آوردن هم نیست؛ هیچ ربطی ندارد به لحظه ای که کسی مرده ای را به یاد می آورد - خاطره ای که..
امروز النا را زیر یک درخت راش دفن کردم. از درخت بلوط کم بنیه تر است. صدای خاکی که روی او می ریختم با بوی جنازه رو به فسادش مخلوط می شد. طوری به گریه افتادم که لحظاتی مطمئن شدم چیزی به مرگ خودم هم نمانده. اما مردن مسری نیست. شکست مسری است و من فکر میکنم دارم این همه گیری خاص را به همه جا انتقال میدهم هر جا میروم بوی گند شکست بلند می شود. شکست النا را کشت و پسرم را هم که هنوز اسمی بر او نگذاشته ام به کام مرگ خواهد کشاند. من در جنگی شکست خوردم و النا که هیچ کس هرگز دشمن تلقی اش نمی کرد، شکست خورده مرد. پسرم پسرمان هم که حتی نمیداند شعله های ترس در اطرافش زبانه میکشد خواهد مُرد چون شکست زخم مرگ باری به او وارد کرده. سنگ بزرگ سفیدی گذاشتم روی قبرش اسمش را روی سنگ ننوشتم، چون می دانم اگر فرشتگان هنوز وجود داشته باشند روح مهربان النا را از میان ارواح مهربان دیگر باز خواهند شناخت.
می کوشم چند سطر از اشعار گارسیلاسو را به یاد بیاورم تا بالای مقبره ات بخوانم النا، اما دیگر یادم نمی آیند. چطور از خاطرم رفته اند؟
آفتابگردانهای کور روایت شکست خوردگان جنگ داخلی اسپانیا در سده بیستم است. روایتی که در آن سروان کارلوس آلگریا در روز پیروزی خود را به ارتش دشمن تسلیم میکند چرا که معتقد است در جنگ هر دو طرف مغلوب اند؛ جوانک شاعر پیشه گیر افتاه در کوه های مرزی برف آلود ناگزیر است از نوزادی کم رمق مراقبت کند؛ معلم موسیقی محکوم به اعدام در سلولهای مالامال از سربازان جمهوری خواه برای زنده ماندن به دروغ و ریاکاری پناه می آورد و النای زیبا برای نجات جان خانواده اش در برابر وسوسه های زمینی کشیشی سرگردان میان کفر و ایمان دست و پا میزند. در آفتاب گردانهای کور که برنده جایزه ملی ادبیات و جایزه منتقدان کاستیل در سال ۲۰۰۵ بوده است، فاتح و مغلوب ناگزیرند تا پایان عمر در سایه وحشت فاشیسم و تلخ کامی و کابوس جنگ زندگی کنند؛ جنگی که نقشی در آغازش نداشته اند.
در حال حاضر مطلبی درباره آلبرتو مندس نویسنده آفتاب گردان های کور شمیز،جیبی،خوب در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
در حال حاضر مطلبی درباره سحر قدیمی مترجم کتاب آفتاب گردان های کور شمیز،جیبی،خوب در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک