جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
119,000
به جای مقدمه ۱۱
فصل اول
یادداشت های روزانه ی یک آهنگ ساز ۱۵
فصل دوم (معاصران)
جان کیج ۶۳
مرس کانینگهام ۷۱
جاسپر جونز ۷۵
منظره ی صفحه ی نت نویسی ۷۹
فصل سوم شرق و غرب)
صدای مجرد ۸۵
فاصله ای از عود تا بی وا ۸۹
صدای شرق صدای غرب یک سخنرانی ۹۷
درباره ی هنر ایسامو نوگوچی) ۱۱۵
یادبودها ۱۱۹
فصل چهارم (طبیعت)
مردم و درختان ۱۲۹
آب ۱۳۵
باغبان زمان ۱۳۹
اولین مجموعه داستان کوتاه کورتاسار را در هتل ارزان قیمتی در شهر بارانکیا خواندم و از همان صفحه اول فهمیدم دوست دارم وقتی جا افتاده تر شدم، نویسنده ای از سنخ او بشوم. پاریس که بودم یک بار کسی بهم گفت کورتاسار چیزهایش را در کافه دریانورد پیر در بلوار سن ژرمن مینویسد رفتم آنجا و هفته ها به انتظار او نشستم بالاخره یک روز دیدم مثل روح وارد شد. بلند قدترین آدمی بود که میشد تصور کرد. چهره ای شرور مثل بچه های تخس داشت و پالتوی سیاه بی اندازه بلندی تنش بود که او را شبیه کشیش ها کرده بود. من بعد از ظهر آن روز در کافه دریانورد پیر جرئت نکردم به کورتاسار نزدیک شوم فقط تماشایش کردم که بیش از یک نوشت و نوشت بی آنکه برای فکر کردن دست از ساعت نوشتن بردارد. فقط هم یک نصفه لیوان آب معدنی خورد. بعد هوا تاریک شد و او خود نویسش را توی جیبش گذاشت و شبیه به بلند قدترین و استخوانی ترین بچه مدرسه ای دنیا با دفتر مشق زیر بغل آنجا را ترک کر
تلگرام
واتساپ
کپی لینک