کتاب هوش عملی در زندگی روزمره

هوش چیست؟ از چه توانشهایی تشکیل شده است؟ چگونه اندازه گیری می شود؟

چه نقشی در زندگی افراد دارد؟ و عوامل مؤثر بر آن کدام اند؟

در طول سالها روان شناسان با رویکردهای مختلف تلاش داشته اند به این سؤال ها پاسخ گویند و ماهیت این سازه پیچیده را مشخص کنند. استرنبرگ در چارچوب رویکرد شناختی به این سؤالها پاسخ داده است. او در نظریه سه وجهی هوش به معرفی سه توانش خلاق، تحلیلی و عملی تشکیل دهنده هوش پرداخته و آزمون STAT" آزمون هوش سه وجهی استرنبرگ را برای اندازه گیری هوش بر مبنای این سه توانش طراحی و تدوین نموده است. استرنبرگ سپس نظریه هوش موفق را جایگزین نظریه سه وجهی کرد در این نظریه هوش عبارت است از توانش کسب موفقیت در زندگی بر اساس هنجارهای شخصی و در بافت فرهنگی اجتماعی هدف هوش سازگاری با محیط شکل دهی و انتخاب آن است. در نظریه هوش موفق کسب موفقیت حاصل توازن میان سه توانش تحلیلی، خلاق و عملی است. بنابر باور استرنبرگ تفاوتهای فردی در کسب موفقیت ریشه در استفاده متفاوت از این توانشها دارد عده ای در مسایل تحلیلی بسیار کارآمد هستند عده ای در به کارگیری دانش در موقعیتهای زندگی و عده ای هم در خلق ایده های جدید تبحر دارند. استرنبرگ در نظریه های سرمایه گذاری ذهنی نظریه درباره خلاقیت توازن نظریه (خرد و خود حکومتی ذهنی سبک های شناختی جایگاه مهم این توانشها را مورد تأکید قرار داده است. به نظر او جنبه عملی هوش

فراد با مطالب و محتواهای آشنا بهتر عمل میکنند بنابراین نمرات مربوط به دو گروه فرهنگی تا حدودی وابسته به نوع مطالبی است که در آزمون مورد استفاده قرار می گیرد. رویکردهای بافتی به دلیل این که به روشنی معنای بافت را مشخص نمیکنند مورد انتقاد واقع شده اند بری و ایروین (۱۹۸۶) یک مدل ۴ سطحی را از بافت پیشنهاد کرده اند که تا حدودی معنای بافت را مشخص میکند. در بالاترین سطح بافت بوم شناختی قرار دارد که همان زیستگاه طبیعی فرهنگی است که فرد در آن زندگی میکند سطح دوم سطح تجربه گرایی یا الگوی تجارب همیشگی است که بنیانی برای یادگیری فراهم میکند سطح سوم بافت عملکرد است، متشکل از مجموعه محدودی از شرایط محیطی است که برای رفتارهای خاص در موقعیت های ویژه مکانی و زمانی ایجاد شده است. پایین ترین سطح بافت آزمایشی است که به بافتی که در آن تحقیق و آزمون انجام میگیرد اشاره دارد.

بافتهای مختلف در هر یک از این سطوح میتوانند بر نتایج یک تکلیف از جمله آزمونهای هوش اثر داشته باشند برای مثال سیسای و برون فن برتر (۱۹۸۵) دریافتند که الگوی عملکرد در یک تکلیف برآورد زمان برای کودکانی که در یک آزمایشگاه مورد مطالعه قرار گرفته بودند و آنانی که در محیط خانه خود مطالعه شدند متفاوت بود آنان نتیجه گرفتند که داده های به دست آمده از آزمایشگاه قابل انتقال به محیط خانه نیستند و بالعکس سایر محققان دریافته اند که عملکرد در آزمون های سنتی توانش همانگونه که در موقعیتهای تحصیلی و مدرسه ای انجام می گیرند برای مثال آزمونهای هوش و یا آزمونهای ریاضی به طور ضعیفی با عملکرد در تکالیف عملی روزانه همبستگی دارند برای مثال، تکالیفی نظیر امتیاز دادن به اسبها سیسای و لایکر (۱۹۸۶) خرید از فروشگاه خواربار فروشی تطبيقي (لیو، (۱۹۸۸) و دست فروشی نونز شلایمن و کاراهر، (۱۹۹۳) ما این تحقیقات را در فصل سوم در ارتباط با هوش عملی بیشتر بررسی خواهیم کرد. استرنبرگ و واگنر (۱۹۸۶) یافته های مشابهی را با مدیران اجرایی شرکتها فروشندگان و استادان دانشگاه پیدا کرده اند که در فصل ۸ مفصلاً به آنها خواهیم

پرداخت.