جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
440,000
حتی قبل از اینکه جیسون دچار برق گرفتگی شود، روز مزخرفی را پشت سر گذاشته بود.
او در صندلی عقب اتوبوس مدرسه بیدار شد. نمی دانست کجاست دختری که او را نمی شناخت کنارش نشسته بود که البته این قسمت جزیی از آن روز چرند به حساب نمی آمد دختر بانمکی بود، اما جیسون هرچه فکر کرد، نتوانست بفهمد که آن دختر کیست یا خودش در آنجا چکار می کند. کمی بلند شد روی صندلی نشست چشمانش را مالید و سعی کرد فکر کند. ده دوازده نفر از بچه ها روی صندلیهای جلوتر نشسته بودند و به آی پاد گوش میکردند، گپ میزدند یا خوابیده بودند. همه شان هم سن و سال خودش بودند. پانزده... شانزده ساله؟
وحشتناک بود. حتی سن و سالش را هم به خاطر نمی آورد. اتوبوس غرش کنان در جاده ی پردست انداز پیش می رفت بیرون از پنجره صحرا توسط آسمان آبی محصور شده بود جیسون حداقل این را می دانست که در صحرا زندگی نمیکند. سعی کرد به گذشته فکر کند.... به آخرین چیزی که به خاطر می آورد.
دخترک به او خیره شد.
- جيسون حالت خوبه؟
اردوگاه المپ پر از نیمه ایزدانی است که با گانه آ، مادر زمین و لشکر غولها درگیر جنگی نابرابر می شوند. جنگی که یک سر آن نابودی زمین است. هفت نیمه ایزد برتر برای این جنگ انتخاب و راهی کارزاری هیجان انگیز و دلهره آور میشوند که خودشان هم امیدی به پیروزی ندارند. تنها امیدشان یاری گرفتن از ایزدان کوه المپ است. اما آنها نیز ارتباطشان را با نیمه ایزدان کاملاً محدود کرده اند...
بدتر اینکه پرسی جکسون نیمه ایزد نیرومند مفقود شده و نمیتواند همراهشان باشد و در نتیجه گروهی هم مجبور به جستجو برای یافتن اوست.... آن هم با وجود خطراتی باورنکردنی و فراوان......
تلگرام
واتساپ
کپی لینک