IdeBook.ir

فروش ویژه

کتاب باور آفتاب

معرفی کتاب باور آفتاب

3.5 (2)
کتاب باور آفتاب، اثر فهیمه رحیمی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1401 توسط انتشارات آوای چکامه ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد. دانلود pdf و ارسال رایگان
موجود
قیمت ایده بوک: 420,000 28%

302,400

محصولات بیشتر

مشخصات محصول

ویرایش: -
مترجم: -
تعداد صفحات: 510
انتشارات: آوای چکامه
وزن: 567
شابک: 9789649582689
تیراژ: -
اندازه(قطع): رقعی
سال انتشار: 1401
تصویرگر: -
نوع جلد: -

معرفی محصول

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک
(داستان های فارسی،قرن 14)

چکیده

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

چکیده

معرفی مختصر کتاب در این کتاب، داستان دختری به نام "ملیکا" بازگو می‌شود او که دوران تعطیلات خود را در روستا سپری می‌کند، به عشق پسری به نام "زکریا" که از اهالی همان روستاست، جواب رد می‌دهد و با پسری به نام "میلاد" ازدواج می‌کند. اما او که زندگی ناموفقی داشته از همسرش جدا شده و پس از طی ماجراهایی با "زکریا" ـ که او هم با خواهر "میلاد" متارکه کرده ـ ازدواج می‌کند.

گوشه ای از کتاب

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

گوشه ای از کتاب

زکریا می دانست که با رد درخواست مهندس و خاله اختر آنها را از خود رنجانده اما هنوز بر این باور بود که سالن خصوصی زمانی در آن باز میشود که مراسم عقد او و ملیکا در آن برگزار شود. حلیمه خانم که به علت پادرد شدید قادر به بالا رفتن از پله نبود از جشن چشم پوشیده و به تنهایی بر روی تخت کنار باغچه نشسته بود و به ریزش آب فواره نگاه میکرد و در همان حال در فکر آینده زکریا بود که میدانست بیهوده و عبث انتظار می کشد. با خود گفت: یعنی میشود هم امشب چشم زکریا به دختری افتد و مهر اورا به دل بگیرد و ملیکا را فراموش کند؟ سر به آسمان بلند کرد و نالید: خداوندا خودت به پسرم کمک کن تا آتش این محبت خاموش شود و او هم مثل دیگران برای خود سر و سامانی بگیرد. خودت خوب میدانی که زکریای من دلش مانند کودکان صاف و بی غش است. خودت خوب میدانی که او چقدر مهربان و به همه دستگیر است. او تا توانسته به همه خوبی کرده و گره مشکلات مردم را بازکرده پس خودت به او رحم کن و گره مشکل اش را خودت باز کن خدایا تو خودت میدانی که من جز تو و رحم و شفقت تو به هیچ کس دیگر چشم امید ندارم به این وقت شب قسمات میدهم استغاثه ام را بشنو و دلم را خوش کن جعفر کنار زکریا ایستاد و کنار گوشش گفت پسرخاله نمیخواهی در جشن شرکت کنی؟ زکریا به صورت او نگاه کرد و با گفتن از همین جا نگاه میکنم

پشت جلد

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

پشت جلد

باور نمیکنم که مرا با تو پیوستنی چنین باشد. نگه آن دو چشم شور افکن سوی من گرم و دلنشین باشد بیگمان زآن جهان رویایی زهره بر من فکنده دیده عشق می نویسم به روی دفتر خویش جاودان باشی ای سپیده عشق

نویسنده

مختصری درباره نویسنده

فهیمه رحیمی

فهیمه رحیمی

در حال حاضر مطلبی درباره فهیمه رحیمی نویسنده باور آفتاب در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه «ارتباط با ما» درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه «ارتباط با ما» ارسال نمایید.

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید