بنر بالای صفحه
IdeBook.ir

کتاب گوساله و دونده دو استقامت

معرفی کتاب گوساله و دونده دو استقامت

3.1 (2)
کتاب گوساله و دونده ی دو استقامت (ادبیات مدرن جهان،چشم و چراغ 3)، اثر مو یان ، با ترجمه اصغر نوری ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1393 توسط انتشارات نگاه ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
ناموجود

این محصول ممکن است با عنوان یا انتشارات دیگری موجود باشد، مجموعه آنها را اینجا ببینید.

موضوعات مرتبط

محصولات بیشتر
گوساله و دونده دو استقامت

مشخصات محصول

نویسنده: مو یان
ویرایش: -
مترجم: اصغر نوری
تعداد صفحات: 200
انتشارات: نگاه
وزن: 230
شابک: 9789643518998
تیراژ: -
سال انتشار: 1393
تصویرگر: -
نوع جلد: شمیز

معرفی محصول

کتابی است از مو یان نویسنده‌ چینی و برنده نوبل ادبی سال ۲۰۱۲ میلادی. مو یان، به معنای “کسی که حرف نمی‌زند” اسم مستعار نویسنده‌ی چینی، گوآن مویه است که سال ۱۹۵۵ در شهر کوچک شاندونگ به دنیا آمد.

کسی که حرف نمی‌زند، عمیق فکر می‌کند و بی شک همین موضوع به او این امکان را می‌دهد که ملاحظه کاری و اعتدال مفرط در زندگی را با جسارت و خلاقیت در ادبیات مخلوط کند.

کسی که حرف نمی‌زند، قبل از آنکه همه چیز را به یکباره روی کاغذ ثبت کند، ماه‌ها در ذهنش می‌نویسد: رمان‌های طولانی او معمولا ظرف سی یا چهل روز نوشته شده‌اند. مو یان، در کودکی از والدینش آموخت که بهتر است از حرف زدن در بیرون پرهیز کند، چون آن موقع این کار می‌توانست گران تمام شود.

پس او زبان دیگری برای حرف زدن برگزید و برای در امان ماندن والدینش، آثارش را با اسم مستعار چاپ کرد. اگرچه منتقدان و کارشناسان ادبی آثار مو یان را با رمان‌های دیکنز، فاکنر و مارکز مقایسه می‌کنند، اما می‌توان او را یک لا فونتن چینی هم به حساب آورد.

دو داستان بلند گوساله و دونده‌ی دوی استقامت در سال ۱۹۹۸ نوشته شده‌اند. از نظر منتقدان فرانسوی، این دو داستان، به دلیل دارا بودن بسیاری از ویژگی‌های سبک نوشتاری مو یان، مدخل خوبی برای ورود به دنیای داستانی او هستند.

گوشه ای از کتاب

سپیده دم، با یک سیلی از خواب بیدار شدم. هنوز توی خواب و بیداری پرسیدم: استاد، صبح شده؟ جواب نداد. لو هان، گند زدیم، کارمون دراومد…گوساله‌مون مرده…با این کلمات یکهو از خواب پریدم و ترس و هیجان توی دلم با هم قاطی شد. با یک جهش به دو کوهانه نزدیک شدم. آن صبح خیلی مه آلود بود، و با اینکه سپیده زده بود اما هنوز هوا مثل وسط شب تاریک بود. گوساله را با دستم لمس کردم و حس کردم سرد است. کمی تکانش دادم، همچنان سرد بود.نمی‌خواستم مرگش را باور کنم.
-استاد، از کجا می‌دونی مرده؟

جواب داد: مرده، حتم دارم.

-فندک‌تونو بدین به من از نزدیک نگاهش کنم.

فندک را طرفم دراز کرد و گفت: پاک مرده، مرده… گوشم به حرفش بدهکار نبود، فندک را روشن کردم و نورش را گرفتم روی گوساله: به پشت روی زمین افتاده بود، چهار نعل روی هوا، پاها خشک مثل لوله‌ی توپ. یکی از چشم‌هایش به روشنی من را نگاه می‌کرد و همین باعث شد از جا بپرم. فندک را خاموش کردم و دوباره توی تاریکی فرو رفتیم. پرسیدم:

-حالا چی کار می‌کنیم؟ استاد به نظرتون چی کار باید بکنیم؟

-نمی‌دونم، منتظر می‌مونیم!

-منتظر می‌مونیم که چی بشه؟

-که صبح بشه!

-صبح که بشه، چی کار می‌کنیم؟

خیلی ناراحت گفت:

-هرکاری لازم باشه می‌کنیم. به هر حال اون مرده. نهایتش قصاصه!

گفتم: استاد من هنوز جوونم، نمی‌خوام بمیرم…

بهم اطمینان داد:

-خیالت راحت باشه. اگه قرار باشه کسی قصاص بشه، اون منم نه تو!

-آه استاد، شما واقعا خیلی مهربونین!

جواب داد: دهنتو ببند، راحتم بذار!

تکیه دادیم به در سرد مقر دامپزشکی. خطوط سفید مه به سان تارهای پنبه ریش ریش می‌شدند و جلوی چشم‌مان رژه می‌رفتند. هوا سرد و مرطوب بود، گوله شده بودم و دندان‌هایم به هم می‌خورد. زور می‌زدم گوساله‌ی مرده را نگاه نکنم، اما نمی‌توانستم جلوی چشم‌هایم را بگیرم که طرف او نچرخند. مه غلیظ روی جسدش را می‌پوشاند، همان‌طور که تن‌های ما را هم می‌پوشاند. اما هنوز بویی که از جسد بلند می‌شود به مشامم نمی‌خورد، بویی سرد و گندیده که واقعا حال به هم زن نیست، شبیه بویی که زمستان پارسال موقع رد شدن از جلوی بیمارستان کمون مردمی حس کرده بودم.

مه هنوز پراکنده نشده بود، روز هنوز بالا نیامده بود، اما بلندگوی کمون مردمی با پخش شرق سرخ است شروع به کار کرد. دستگیرمان شد که ساعت شش است.

نویسنده

مو یان

مو یان

در حال حاضر مطلبی درباره مو یان نویسنده گوساله و دونده دو استقامت در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

مترجم

اصغر نوری

متولد ۲۰ مرداد سال ۱۳۵۵ در تبریز. نوری در کنار کار ترجمه، به نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی تئاتر نیز مشغول می‌باشد.

او که در مقطع کارشناسی در رشته زبان و ادبیات فرانسه و در مقطع کارشناسی ارشد در رشته‌کارگردانی تئاتر تحصیلات دانشگاهی خود را به اتمام رسانده، سالهاست با ترجمه رمان‌ها و نمایشنامه‌های نسل نوی نویسندگان و نمایشنامه‌نویسان فرانسوی، نقش پر رنگی در آشنا شدن ما با نویسندگان نسل اخیر فرانسه داشته است. آگوتا کریستف، پاتریک مودیانو، ژوئل اگلوف، بریژیت ژیرو، مارسل امه و دیدیه ون کولارت از جمله نویسندگانی هستند که اصغر نوری آثاری از آنها ترجمه کرده است.

اصغر نوری

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید