کتاب گودی را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
فروش ویژه
کتاب گودی
معرفی کتاب گودی
موجود
3.7 (2)
کتاب
گودی،
اثر جومپا لاهیری،
با ترجمهی امیرمهدی حقیقت،
در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول
در سال 1398
توسط انتشارات ماهی،
به چاپ رسیده است.
این محصول
در قطع و اندازهی رقعی،
در سایت ایده بوک قرار دارد.
«جومپا لاهیری»، نویسندة آمریکایی هندیالاصل، در این رمان حوادث خونبار هند در دهة 60، در پی جنبشهای دهقانی «ناکسالباری» را روایت کرده است. دو برادر به نامهای «سوبهاش» و «اودایان»، شخصیتهای اصلی داستان هستند. سوبهاش پسر خوب و بافکر خانواده، برای تحصیل به آمریکا میرود و اودیان که ماجراجو جاهطلب است، درگیر ماجراهای چریکی کلکته میشود. لاهیری در این داستان، مفهوم خانواده، سرنوشت و عشق را مورد کاوش قرارمیدهد و جزئیاتی دقیق از فرهنگ و شرایط اجتماعی ارائه میدهد.
گوشه ای از کتاب
حالا ناگهان دیگر در تالی گانج نبودند. صدای ماشینها را از ته خیابان میشنیدند؛ ولی دیگر خودشان را نمیدیدند. دور تا دورشان درختان اوکالیپتوس بود و مانگرو توپی، بوتههای یاسمن و شیشهشور مردابی.
سوبهاش به عمرش چنین چمنی ندیده بود، یکدست یکدست، انگار که روی پستی و بلندیهای زمین قالی سبز کشیده باشند. مواج مثل ریگهای روان صحرا، یا موجهای کوچک و آرام دریا. چمنهای سبز کوتاهتر نزدیک سوراخهای گلف چنان نرم بود که وقتی به آن دست میکشید انگار به خزه دست کشیده باشد. زمین پایینترش هم به صافی پوست سر بود و چمنهایش یک پرده روشنتر میزد.
این همه مرغ ماهیخوار را یکجا ندیده بود. وقتی خیلی نزدیکشان شد، پر زدند و رفتند. درختها روی چمن، سایههای عصرگاهی انداخته بودند. وقتی سرش را بالا میآورد و نگاه میکرد، شاخ و برگشان از هم باز بود.
هر دو برادر از هیجان این ورود غیر مجاز گیج میخوردند؛ از ترس اینکه گیر بیفتند. ولی هیچکس ندیدشان؛ نه نگهبان پیاده یا اسب سواری، نه زمین بانی. کسی دنبالشان نکرد و فراریشان نداد.
کمکم خیالشان راحت شد. پرچمهایی را دیدند که در طول زمین کاشته شده بود. سوراخها مثل نافهای زمین بود، سوراخهای فنجانشکل که نشان میداد توپ گلف کجا باید برود. اینجا و آنجا حفرههای کمعمق شنی بود؛ گودالهایی وسط چمن کوتاه، بین نقطهی شروع و پایان گلف، با شکلهایی عجیب، مثل قطرههایی که زیر میکروسکوپ تماشا کنیم.
به ورودی اصلی نزدیک نمیشدند، سمت ساختمان تماشاچیها نمیرفتند که زوجهای خارجی، دست در دست هم، دور و برش قدم میزدند یا زیر درختها روی صندلیهای حصیری مینشستند. بسم الله گفته بود که گاهی آنجا جشن تولد میگیرند، جشن تولد بچهی یکی از خانوادههای بریتانیایی که هنوز در هند زندگی میکردند، با بستنی و پونی سواری و کیک تولد که روش شمع میگذاشتند و روشن میکردند. با اینکه نهرو نخستوزیر بود، به دیوار سالن پذیرایی عکس ملکهی تازه انگلستان، الیزابت دوم، بود.
در آن گوشهی پرت باشگاه که کسی نمیدیدشان، در همراهی بوفالوی آبیای که آن حوالی میچرخید، اودایان با همهی زورش چوب زد. دستها را بالای سر برد، ژست گرفت و چوب گلف را مثل شمشیر توی هوا تکان داد. چمن بکر را زخمی کرد و چند تا از توپها را فرستاد توی آب. در بخشهای ناصافتر زمین گلف، دنبال توپهای جایگزین گشتند.
سوبهاش کشیک داد، گوش تیز کرد که نزدیک شدن سم اسبها را روی راههای خاکی پهن و سرخ رنگ بشنود. تقتقهای دارکوب را میشنید، و صدای خفیف داس کسی را که داشت چمن جایی از باشگاه را میزد.
یک دسته شغال گلهگله سیخ نشسته بودند، پوستهای گندمیشان خالخال خاکستری بود. با کم شدن نور روز، شغالها راه افتادند دنبال غذا و با جثههای استخوانی توی یک خط بدو بدو کردند. زوزههای پریشانشان که داخل باشگاه طنین میانداخت علامت میداد که دیر شده و وقتش رسیده که برادرها به خانه برگردند.
دو تا پیت نفت را با خودشان نبردند – یک پیت را بیرون باشگاه پشت دیوار گذاشتند تا آنجا را نشان کرده باشند؛ آن یکی پیت را هم حواسشان بود که توی باشگاه پشت بوتهای قایم کنند.
دفعههای بعد، سوبهاش از توی باشگاه پر پرنده و بادام وحشی جمع کرد. کرکسهایی را دید که داخل گودالها خودشان را به خاک میمالیدند و بالها را پهن کرده بودند که خشک شود.
یکبار تخم سالمی را پیدا کرد که از لانهی یک چکاوک به زمین افتاده بود. با احتیاط آن را به خانه برد، گذاشتش توی ظرفی سفالی که از قنادی گرفته بودند. روش را با ترکه پوشاند. وقتی که تخم جوجه نشد، توی باغچهی پشت خانه، پای درخت انبه، گودالی کند و چالش کرد.
در حال حاضر مطلبی درباره جومپا لاهیری
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه
ارتباط با ما
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر
خود،
نویسنده
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما
ارسال
نمایید.
امیرمهدی حقیقت زاده سال ۱۳۵۳ در تهران است. سال ۱۳۸۰ برای او سال خوش یمنی بود چرا که نخستین ترجمهی او یعنی ترجمهی کتاب مترجم دردها در این سال منتشر شد.
از جمله نکات جالب پروندهی کاری امیرمهدی حقیقت این است که او هم در گروه سنی کودک و نوجوان و هم برای بزرگسالان ترجمههای درخشانی در پرونده کاری خود دارد.
حقیقت تا کنون از نویسندگانی همچون جومپا لاهیری، سام شپارد، ایزاک بشویس سینگر، دینو بوتزاتی، ترومن کاپوتی و… آثاری را ترجمه کرده است. جومپا لاهیری در سال ۲۰۰۸ با امضای یک قرارداد رسمی، کپی رایت کتاب خود، خاک غریب را در زبان فارسی با ترجمه امیرمهدی حقیقت واگذار کرد.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک