بنر بالای صفحه
IdeBook.ir
  • فروش ویژه

کتاب هملت نشر دات

معرفی کتاب هملت نشر دات

4.1 (4)
کتاب هملت (ادبیات نمایشی 4)، اثر ویلیام شکسپیر ، با ترجمه م.ا.به آذین ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1399 توسط انتشارات دات ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
موجود
قیمت ایده بوک: 120,000 26%

88,800

موضوعات مرتبط

محصولات بیشتر
هملت نشر دات

مشخصات محصول

نویسنده: ویلیام شکسپیر
ویرایش: -
مترجم: م.ا.به آذین
تعداد صفحات: 153
انتشارات: دات
وزن: 150
شابک: 9789649541907
تیراژ: -
سال انتشار: 1399
تصویرگر: -
نوع جلد: شمیز

معرفی محصول

(نمایشنامه انگلیسی،قرن 16م)

چکیده

معرفی مختصر کتاب کتاب، چاپ دیگری از "هملت"، ترجمه‌ی "م. ا. به آذین" است. این نمایش‌نامه در پنج پرده تدوین شده است. "شکسپیر" در این اثر آشکارا اندیشه و فلسفه‌اش را درباره‌ی مرگ و زندگی، سرنوشت بشر، و داوری و بینوایی بیان می‌کند. ماجرای اصلی داستان از کشور دانمارک است که شکسپیر آن را از میان "سرگذشت‌های غم‌انگیز"، اثر "بلغارست" به دست آورده و آن را پیراسته است. در بخشی از این ترجمه می‌خوانیم: "بودن یا نبودن، حرف در همین است. آیا بزرگواری آدمی بیش در آن است که زخم فلاخن و تیر بخت ستم پیشه را تاب آورد، یا آن که در برابر دریایی فتنه و آشوب سلاح برگیرد و با ایستادگی خویش بدان همه پایان دهد؟ مردن، خفتن؛ نه بیش؛ و پنداری که ما با خواب به دردهای قلب و هزاران آسیب طبیعی که نصیب تن آدمی است پایان می‌دهیم؛ چنین فرجامی سخت خواستنی است". باری! موضوع این نمایش‌نامه سرگذشت غم‌انگیز "هملت" شاهزاده‌ی جوان دانمارکی است. پدرش پادشاه دانمارک به دست برادر خود "کلادیوس" در نهان کشته می‌شود و کلادیوس تاج وتخت و همسر برادر را غصب می‌کند. هملت از این راز آگاه می‌شود و به خون‌خواهی پدر کمر می‌بندد و در راه انتقام نامزد عزیز خود را رها می‌سازد، و او از غصه خود را غرق می‌کند و سرانجام هملت و کلادیوس هم به کام مرگ می‌افتند".

پیشگفتار

از تراژدی هملت شاهکار اعجاب انگیز ویلیام شکسپیر، پیش از این یک ترجمه فارسی به قلم آقای مسعود فرزاد انتشار یافته است. البته در مراتب فضل مترجم گرانقدر و تسلط ایشان بر دقایق زبان انگلیسی کسی را مجال گفتگو نیست گذشته از آن فضل تقدم هم ایشان را مسلم است با این همه اگر من گستاخی نموده به گزارش تازه ای از این اثر بزرگ دست برده ام از آن روست که خود ایشان در مقدمه متذکر شده اند که از ترجمه خویش راضی نیستند و ایرادهایی بدان دارند و بی شک این خود دلیل روشتی بر سرشت بزرگوار ایشان است که دور از هرگونه خودبینی و تنگ چشمی دیگران را به ورود در چنین میدان آزمایشی دعوت و بلکه تشویق فرموده اند.


برای فراهم آوردن متن ،حاضر من یک بار ترجمه ای را که اینو بونفوا از هملت به زبان فرانسه پرداخته است به فارسی درآوردم. سپس همان را راهنمای خود کرده از روی متن انگلیسی نمایشنامه که ضمن کلیات آثار شکسپیر چاپ دانشگاه آکسفورد آمده است ترجمه دیگری هرچه دقیق تر و کامل تر ترتیب دادم متن دومی که بدین سان به دست آمده گرچه تا سرحد امکان دقیق و درست بود. اما هنوز كلام آن نیاز به آرایش و پیرایش کلی داشت. از این رو برای سومین بار در تنقیح متن کوشیدم و آن را کم و بیش به صورتی که درخور عرضه داشت به پیشگاه مردم نکته سنج باشد در آوردم.


لازم به تذکر می دانم که من در ترجمه برای خود آزادی قابل نشده ام و هیچ نکته ای را از اصل متن ترجمه نشده نگذاشته ام و عبارات و جملات خود ساخته را برای روشنگری مطلب در متن اثر نگنجانده ام به همین می توانم مدعی باشم که در ترجمه حاضر سبک نگارش شکسپیر در حد توان انعکاس درستی یافته و یگانگی آن در سراسر اثر کمتر دچار شکست گردیده است.


من در این ترجمه هیچگونه تفسیر و حاشیه و بررسی انتقادی و راهنمایی صحنه پردازی نخواسته ام بیاورم این کار را در صلاحیت خود نمی دانم از آن گذشته به گمان من این همه به کار خواننده عادی هم نمی آید. اما البته آنچه آقای مسعود فرزاد در حواشی ترجمه خود آوردهاند برای راهنمایی کسانی که در ہی آوردن اثر به روی صحنه هستند میتواند سودمند باشد.

گوشه ای از کتاب

هملت: بگذارید خودمانی‌تر چیزی بپرسم؛ دوستان خوبم، چه گناهی از شما سر زد که بخت شما را اینجا به زندان فرستاد؟

گیلدنسترن: زندان، خداوندگار من!؟

هملت: بله، دانمارک زندان است.

روزنکرانتز: پس خود دنیا زندان است.

هملت: زندانی بزرگ، با حجره‌ها و بیغوله‌ها و سیاه چال‌های بسیار، که دانمارک یکی از بدترین آنهاست.

روزنکرانتز: ما که همچو گمان نمی‌کنیم، خداوندگار من.

هملت: خوب، پس برای شما چنین نیست؛ زیرا ههیچ چیز به نفس خود خوب یا بد نیست، بلکه اندیشه است که آن را چنان می‌نماید؛ برای من دانمارک زندان است.

روزنکرانتز: پس جاه طلبی شماست که آن را بدین صورت در می‌آورد. اینجا برای پرواز اندیشه‌تان جای بس تنگی است.

هملت: به خدا، من می‌توانم در پوست گردویی محصور باشم و خود را شاه سرزمین بی کرانی بدانم، اگر این نمی‌بود که خواب‌های آشفته می‌بینم…

گیلدنسترن: و این خواب‌ها به راستی همان جاه طلبی است، چه جوهر هستی جاه طلبان سایه‌ی خوابی بیش نیست.

هملت: خود خواب چیزی جز سایه نیست.

روزنکرانتز: درست و من جاه طلبی را چنان پوچ و ناچیز می‌دانم که آن را سایه‌ی سایه‌ای بیش نمی‌شمارم.

هملت: در این صورت مردم خرده پاتنند و پادشاهان و پهلوانان گسترده یال و کوپال ما سایه‌ی این مردم. چه طور است به دربار برویم؟ زیرا، به ایمانم سوگند، توانایی احتجاج ندارم.

گوش به فرمان شماییم.

هملت: هیچ از این گونه نگویید! من نمی‌خواهم شما را با دیگر زیردستانم هم تراز بدانم، زیرا، رک و راست به شما می‌گویم، ملازمان بس هراسناکی دارم. ولی به دوستی دیرین سوگند، چه چیز شما را به السینور آورد؟

روزنکرانتز: آرزوی دیدار شما، خداوندگار من و دیگر هیچ.

هملت: چنین بینوا که منم، دستم حتی در سپاسگزاری تنگ است. با این همه سپاسگزارم. اما به یقین، دوستان عزیزم، برای سپاسگزاری من نیم غاز هم بهای گزافی است. آیا پی تان نفرستاده‌اند؟ به صرافت طبع خودتان آمده‌اید؟ برای یک دیدار بی روی و ریا، ها، بیایید با من به صداقت رفتار کنید؛ ها، حرف بزنید، نه!

گیلدنسترن: آخرچه بگوییم، خداوندگار من؟

هملت: هه، هر چه شد، جز این که بی راه نباشد. ها، پی تان فرستاده‌اند. در چهره‌تان نوعی اعتراف بدان پیداست و آزرم‌تان در چاره سازی چندان دست ندارد که ان را بزک کند. می‌دانم این شاه مهربان و شهبانو هستند که پی شما فرستاده‌اند.

روزنکرانتز: به چه منظوری؟ خداوندگار من؟

هملت: این را خود شما باید بگویید. ولی، به حق همدرسی‌مان به دمسازی جوانی‌مان به حکم دوستی‌مان که همواره پایدار مانده است، به هرچه از همه گرامی‌تر که یکی سخن سنج‌تر از من می‌تواند شما را بدان مقید سازد، سوگندتان می‌دهم که با من راست و بی چم و خم باشید؛ آیا پی‌تان فرستاده‌اند یا نه؟

روزنکرانتز: (آهسته به گیلدنسترن) شما چه می‌گویید؟

هملت: (با خود) ها، خوب مراقب‌تان هستم. (بلند) اگر دوستم داری، طفره نروید.

گیلد نسترن: پی‌مان فرستاده بودند، خداوندگار من…

پشت جلد

بودن یا نبودن حرف در همین است. آیا بزرگواری آدمی بیشتر در آن است که زخم فلاخن و تیر بخت ستم پیشه را تاب آورد با آن که در برابر دریایی فتنه و آشوب سلاح برگیرد و با ایستادگی خویش بدان همه پایان دهد؟ مردن خفتن نه بیش و پنداری که ما با خواب به دردهای قلب و هزاران آسیب طبیعی که نصیب تن آدمی است. پایان می دهیم؛ چنین فرجامی سخت خواستی است. مردن خفن خفتن، شاید هم خواب دیدن آب دشواری کار همین جاست زیرا تصور آن که در این خواب مرگ پس از آن که از این هیاهوی کشنده فارغ شدیم چه رویاهایی به سراغمان توانند آمد می باید ما را در عزم خود مست کند و همین موجب میشود که عمر مصائب تا بدین حد دراز باشد. به راستی چه کسی به تازیانه ها و خواری های زمانه و یداد ستمگران و اهانت مردم خوبین و ظهره عشق خوارداشته و ديرجي قانون و گستاخی دیوانیان و پاسخ ردی که شایستگان شکیبا از فرومایگان میشنوند تن میداد و حال آن که می توانست خود را با خجری برفت آسوده سازد؟ چه کسی زیر چنین باری میرفت و عرق ریزان از زندگی توان فرسا ناله میکرد مگر بدان رو که هر اس چیزی پس از مرگ این سرزمین ناشناخته که هیچ مسافری دوباره از مرز آن باز نیامده است. اراده را سرگشته میدارد و موجب میشود تا بدبختی هایی را که بدان دچاریم تحمل کنیم و به سوی دیگر بلاها که چیزی از چگونگی شان نمی دانیم تگریزیم پس ادراک است که ما همه را بزدل میگردانده بلین مان رنگ اصلی عزم از سایه نزار اندیشه که بر آن می افتد بیمارگونه می نماید و کارهای بزرگ و خطیر به همین سبب از مسیرخود منحرف میگردد و حتی نام عمل را از دست میدهد.

نویسنده

ویلیام شکسپیر

ویلیام شکسپیر

ویلیام شکسپیر، نامی که با ادبیات، تئاتر و درام عجین شده است. او را اغلب بزرگ‌ترین نمایشنامه‌نویس و شاعر زبان انگلیسی می‌دانند. آثاری که همچنان پس از گذشت قرن‌ها، خوانندگان و تماشاگران بسیاری را به خود جذب می‌کنند.

زندگی پرازمهر و ابهام
تولد دقیق شکسپیر در 26 آوریل 1564 در شهر استراتفورد آپون ایوون در انگلستان ثبت شده است. زندگی شخصی او در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و اطلاعات دقیقی از آن در دست نیست. با این حال، می‌دانیم که در جوانی به لندن رفت و در تئاتر گلوب مشغول به کار شد. او در آنجا به عنوان بازیگر، نویسنده و شریک تئاتر فعالیت می‌کرد.

ازدواج شکسپیر در سن 18 سالگی با آن هثوی، زنی بزرگ‌تر از خود، اتفاق افتاد. این زوج صاحب دو دختر و یک پسر شدند.

آثار جاودانه
آثار شکسپیر به سه دسته اصلی تقسیم می‌شوند:

تراژدی‌ها: آثاری که با پایان‌های غم‌انگیز و شخصیت‌های پیچیده، به بررسی عمق احساسات انسانی می‌پردازند. از جمله این آثار می‌توان به "هملت"، "پادشاه لیر"، "اتلو"، "مکبث" و "رومئو و ژولیت" اشاره کرد.
کمدی‌ها: آثاری که با طنز، شوخی و پایان‌های خوش، به بررسی روابط انسانی و اجتماعی می‌پردازند. "دوازده شب"، "اطیللو"، "رویای یک شب نیمه تابستان" و "دلقک برای یک روز" از جمله کمدی‌های معروف او هستند.
تاریخ‌نامه‌ها: آثاری که وقایع تاریخی انگلستان را به صورت دراماتیک بازگو می‌کنند. "هنری پنجم"، "ریچارد سوم" و "جولیوس سزار" از جمله تاریخ‌نامه‌های مشهور او هستند.
چرا شکسپیر همچنان محبوب است؟
شخصیت‌های ماندگار: شخصیت‌های شکسپیر بسیار پیچیده و چند بعدی هستند. آن‌ها نه کاملاً خوب و نه کاملاً بد هستند، بلکه ترکیبی از احساسات و انگیزه‌های متضادند. همین امر باعث می‌شود که مخاطب بتواند خود را با آن‌ها همذات‌پنداری کند.
زبان بی‌نظیر: شکسپیر با استفاده از زبانی غنی و پویا، دنیایی پر از احساسات، کنایه‌ها و تعابیر ادبی را خلق کرده است. بسیاری از عبارات و اصطلاحات او به زبان روزمره وارد شده‌اند.
تم‌های جهانی: موضوعات آثار شکسپیر همچنان مرتبط و جذاب هستند. عشق، مرگ، قدرت، خیانت، انتقام و جستجوی هویت، تنها برخی از این موضوعات هستند که در طول تاریخ بشر همواره مورد توجه بوده است.
تأثیرگذاری بر فرهنگ جهانی: آثار شکسپیر بر ادبیات، هنر، موسیقی و سینما در سراسر جهان تأثیر گذاشته است. بسیاری از نویسندگان، شاعران و هنرمندان از او الهام گرفته‌اند.
رمز موفقیت شکسپیر
درک عمیق از طبیعت انسان: شکسپیر به خوبی از روحیات و انگیزه‌های انسان آگاه بود. او توانست با دقت و ظرافت، پیچیدگی‌های روان آدمی را به تصویر بکشد.
مهارت در خلق درام: شکسپیر استاد خلق درام بود. او با استفاده از تعلیق، غافلگیری و تضاد، مخاطب را درگیر داستان می‌کرد.
زبان شیوا و موزون: شکسپیر با استفاده از زبانی موزون و آهنگین، به آثارش زیبایی و جذابیت بخشید.
شکسپیر در دنیای امروز
آثار شکسپیر همچنان در سراسر جهان اجرا و مطالعه می‌شود. تئاترها، سینماها و تلویزیون‌ها نسخه‌های مختلفی از آثار او را ارائه می‌دهند. همچنین، پژوهشگران و منتقدان ادبی، به بررسی و تحلیل آثار شکسپیر می‌پردازند.

مترجم

م.ا.به آذین

زاده سال ۱۲۹۳ در رشت. محمود اعتماد زاده تحصیلات خود را در فرانسه به پایان رساند. در شهریور سال ۱۳۲۰ و در جریان اشغال ایران در بندر انزلی بود.

در آن زمان او در نیروی دریایی مشغول به کار بود و در اثر بمباران، دچار جراحاتی شد که این مسئله باعث شد دست چپش برای همیشه قطع شود و تا پایان عمر به آذین متکی به دست راستش بود. او سال‌ها به تدریس خصوصی زبان فرانسه پرداخت تا اینکه به مرور زمان وارد ترجمه کتاب شد. از جمله دیگر فعالیت‌های فرهنگی به آذین کار روزنامه‌نگاری بود که همزمان با کار کردن در ارتش به آن می‌پرداخت. البته به دلیل اینکه کارکنان ارتش از کار نوشتن منع شده بودند، اعتماد زاده با نام مستعار م.ا به آذین کار روزنامه‌نگاری را انجام می‌داد. باباگوریو، چرم ساغری، هملت، شاه لیر، دن آرام و ژان کریستف تعدادی از مهمترین ترجمه‌های به آذین هستند.

م.ا.به آذین

ویدیوهای محصول

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید