270,000
این بیست و هفتمین کتابی است که درباره ی قربانیان جنایت مینویسم. هر بار بیشتر از پیش پی میبرم که اقدام بی رحمانه و ظالمانه ستاندن زندگی یک شخص چگونه بر زندگی اطرافیان تأثیر میگذارد موضوع قتل فقط کشتن یک انسان نیست، بلکه مرگ های کوچک بی شماری در پس یک قتل خانگی نهفته است پلیدی و پلشتی یک اقدام شریرانه زندگی دیگران را نیز در بر میگیرد و چه بسا برای همیشه زندگی آنان را دگرگون نماید. حتی اگر اتفاق مشابهی توسط همان شخص رخ نداده باشد من مطمئن ام که اندیشه ی این عمل خشونت بار او هرگز کسانی را که در ماتم این فقدان رنج میبرند راحت نمی گذارد. درد از دست دادن در همه ی جنبه های زندگی افراد آن خانواده طنین انداز میشود درست مثل انعکاس صدایی که در تونلهای به هم پیوسته جاری است. والدین فرزند دلبند خود را از دست داده اند همسران از یکدیگر جدا مانده اند. بچه هایی که هنوز به قدر کفایت بزرگ نشده اند تا مفهوم واقعی مرگ را درک کنند محکوم به بلوغ در فضایی سرد و متروکاند و این سرگیجه تا زمانی که بتوانند معنای عبارت برای همیشه را بفهمند ادامه خواهد یافت. اعضای خانواده دیگر هرگز در گردهم آیی ها مهمانیها مراسم سال نو یا روز شکرگزاری کامل نخواهند بود.
فهم این موضوع برای مکس و ناردا مشکل بود چطور بارت می توانسته روزی دوستی داشته باشد که با شلیک گلوله به مغزش زندگی اش خاتمه یافته باشد. چرا بارت چیزی درباره او به آنها یا به جنی نگفته بود؟ وقتی هیر راجع به آن زن اسرار آمیزی که روزی در زندگی بارت حضور داشته آگاه شد او هم مثل والدینش متحیر ماند. مطمئن بود که اگر خواهرش چیزی در این باره می دانست حتما به او می گفت. آنها هیچ چیز را از هم مخفی نمیکردند از وقتی دختر بچه های کوچکی بودند همه ی اسرارشان را با هم در میان میگذاشتند ناگهان هیسر به یاد روزی افتاد که از جنی از او پرسیده بود چه حالی میشود اگر از گذشته داگ با خبر شود. حالا دانست که لابد جنی دلایل محکمی داشته که به گذشته ی بارت حساس شود. طبق محاسبات ناردا لیلی آن هولمز صبح فردای آن روز با مارکوس هد تماس می گرفت و به او میگفت که دوست قبلی بارت در ژوئن ۱۹۹۰ مرده است. آن مرگ تحت عنوان «خودکشی» گزارش شده بود. اکنون هم لیلی و هم هد میدانستند اسم کاملش چه بود: «دوروتی هیرن به نظر هد خبر جالبی بود. کم پیش می آید که یک مرد در طول زندگی خود دو زن را از دست بدهد و هر دوی آنها با شلیک گلوله به مغزشان خودکشی کرده باشند. تعداد این مردان فوق العاده کم است. دو راه برای کاوش پیرامون این تشابه شوم وجود داشت. البته اگر بتوان به این نوع رویداد گفت تشابه اگر بارت هیچ شلیک دیگری نکرده بود معلوم بود که تا اینجای کار دو زن را که روزگاری دوستشان داشته به شکل دهشتناکی از بین برده است. حالا مشخص می شد چرا این چند روز از مواجهه با حقیقت رویگردان بوده است. شاید قادر به پذیرش هر دو مصیبت نبوده اگر رفتار او باعث مرگ این دو زن شده بود می توانست توضیحی باشد برای این سؤال که چرا او فراری و گریزان است. بارت اکنون در موقعيت فوق العاده قرار گرفته بود.
در حال حاضر مطلبی درباره آن رول نویسنده وداع نابهنگام در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
در حال حاضر مطلبی درباره شباهنگ چراغی مترجم کتاب وداع نابهنگام در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک