1
8,910
وقتی که بیاید معلم با یک عصا یک قاچ سیب مانده که از لبهای تو کمپوت است پای کسی که از زانو بریده است
حالت اسیدی میدهد به معده ی ما باز دارد درد میکند جاش توی شلوار خالی
و با این حکایت ما از قصه فاصله میگیریم و این بر میگردد به سال جنگ موشی که در کانال فاضلاب نمی مرد و از لوله ای به لوله ای جان دادن خرمای مالیده به نان در دست بچه ی محله ی تپه ما که روی پیت حلبی میزدیم میرفتیم بالا و جمعه نمیرسیدیم به یک شنبه یک شبه نمی رسد
ای اصراری که در نانهای ما نفت ریخته بودی نفخ کردیم و این که قیر و قند آدامس نبود از ازل
در حال حاضر مطلبی درباره سعید آرمات نویسنده ماراتن در بالکن در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک