جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
339,200
تو درد بکند زن دایی چشم هایت را باز کن تا بفهمم چرا درد گرفته! جوانک دستمال را باز میکند و زن میبیند راست میگوید چشم هایش سرخ است. آن وقت می گوید رویش را ببند باد نخورد جوانک چشم هایش را می بندد و گوشه اتاق میخوابد. زن هم آتش درست میکند و روغن داغ میکند و چند تا تخم مرغ می شکند و در روغن می اندازد و نیمرو درست میکند و با سفره نان به سراغ مردک فاسق میرود و صدا میزند بیچاره! امروز از گرسنگی هلاک شدی نمیدانم این شوهر خرم این جوان کورشده را از کجا آورده که نمی گذارد ما به هم برسیم، حالا هم الحمد لله کور شده و همین الان هم خواب است بگیر بخور تا دو روز دیگر جوانک را فراری میدهم.
نزدیک ظهر که میشود زن حیله گر به جوان میگوید تو در خانه بخواب تا من سری به دایی جانت بزنم و برگردم برای اینکه از صبح تا حالا دلم برایش تنگ شده است. زن که از خانه خارج میشود و در حیاط را میبندد جوانک هم دستمال را از چشم خود باز میکند و مقداری آتش درست میکند و کاسه مسی می آورد و روی آن می گذارد و یک چنگال پر از روغن در آن کاسه می ریزد همین که روغن جوش میآید و میخواهد بسوزد کاسه را با یک کهنه میگیرد و می رود روی تاپو و صدایش را شبیه صدای زندایی میکند و می گوید: «بیچاره امروز از گرسنگی و تشنگی مردی خدا شوهرم را به خانه نیاورد با این مونسی که آورده در خانه و پیش من گذاشته دهنت را باز کن تا با دست خودم کمی شربت خنک توی حلقت بریزم و لبانت را ببوسم من که امروز از دوری تو دیوانه شدم یارو که خیلی تشنه است دهان باز میکند و جوانک فوری روغن جوشیده را در حلق او میریزد ریختن روغن همان و باز ماندن دهان فاسق و سوختن حلق و شکم او همان و جانش بیرون میرود.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک