جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
324,860
لحظه ای ساکت میماند سپس میگوید: «آره. احتمالاً باید این طوری صدات
کنم. ساکت میشویم در گوشه دوری از حیاط به نظر می رسد که درگیری کوچک دیگری نزدیک است بین یک خون آشام و یک ور رخ بدهد، اما خیلی سریع توسط یک زن در جمع وجور میشود به طور مبهمی آن زن را به عنوان وری به
یاد می آورم که کنار محراب ایستاده بود.
می پرسم: «یه دعوای بین گونه ای دیگه داریم؟
مورلند سر تکان میدهد. فقط به احمق بیش از حد نوشیده
امیدوارم خون به ور نبوده باشه.
کسانی نیستم. همان لحظه که این کلمات از دهانم بیرون میزنند از گفته ام پشیمان میشوم. معمولاً از آن که وقتی مضطرب میشوند به وراجی کردن می افتند، چون معمولاً اصلاً مضطرب نمی شوم م آدم نمیتواند یک یک دهه به عنوان وجه المصالحه خدمت کند و چندین روش گیج کننده مدیریت اضطراب و
استرس یاد نگیرد. با این حال، الان اضطراب دارم
الان در مورد مردم خودت که خون مردم من رو خشک میکنن جوک گفتی؟ چشمانم را میبندم در این لحظه مرگ خیلی خوب به نظر می رسد؛ با آغوش باز از آن استقبال میکنم. «خیلی بی نمک بود عذر میخوام سرم را بالا می گیرم و نگاهش میکنم و آن چشم های و هم آور اثیری و زیبا را میبینم که در نور کم به سمت من برق میزنند؛ چشمانی سبز با نگاهی سرد و وحشی نمیدانم اصلاً به این چشم ها عادت میکنم یا نه آیا یک سال بعد زمانی که این توافق به پایان می رسد همچنان فکر میکنم که به شکل عجیبی دوست داشتنی هستند یا نه.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک