کتاب مخاطب مورد نظر نون

قطع رابطه؟ قطع رابطه؟ با وحشت داد میزنم قطع رابطه کردن بدتر از دعوا کردنه میلیونها بار بدتره وای خدا کاش بهم گفته بودی... حالا باید چیکار کنم؟ چطوری باید باهاشون روبه رو شم؟ اون پروفسورها فکر میکنن به درد پسر گلشون نمیخورم مثل اون دختره توی اون اپرای معروف که چون خودش رو در حد معشوقش نمیدونه رهاش میکنه و بعد هم سل میگیره و میمیره تازه این جوری بهتر هم هست، چون اون سطح پایین و بی عقله، لابد پروست رو هم بلد نیست درست تلفظ کنه.

مگنوس با بداخلاقی می گه آروم باش پاپی از جاش بلند میشه و شونه هام رو با دست فشار میده. به خاطر همین بهت نگفتم همه ش مزخرفات خانوادگیه و اصلاً به ما مربوط نیست. من عاشقتم و ما قراره ازدواج کنیم. هر کی هر چی دلش می خواد بگه من با تو ازدواج میکنم تا تهش میرم مهم نیست دوستهام مخالف باشن یا خانواده یا هر کی فقط نظر خودمون مهمه لحنش اون قدر محکم و جدیه که یه کمی آروم میشم. ولی در هر صورت وقتی پدر و مادرم یه کمی باهات وقت بگذرونن نظرشون عوض میشه مطمئنم لبخند میزنم دست خودم نیست. «آفرین خانم خوشگل خودم و بعد چشمش میافته به دستهام «عزیز دلم چرا دستکش پوشیدی؟

فکر کنم همین الان قراره دچار به حمله عصبی درست و حسابی بشم همین الان. چیزی نمونده بود فاجعه حلقه لو بره اگه فلیکس نبود، واقعاً داشت لو می رفت.

وسط های بهونه های مسخره م درباره سوختن دستم بودم و هر لحظه انتظار داشتم مگنوس قضیه رو بفهمه که یهو فلیکس خمیازه کشان گفت: «بریم بیرون به دوری بزنیم؟» و همون لحظه مگنوس یادش اومد باید به یکی ایمیل میزده و دیگه دستکشهای من فراموش میشن منم موقعیت مناسب رو برای رفتن پیدا میکنم و خیلی سریع در میرم. حالا توی اتوبوس نشستم و دارم خیابونهای تاریک رو نگاه میکنم.

سوقی کیتسلا، نویسنده طناز و محبوب انگلیسی را با زمانهای پرکشش پر از سرخوشی و سرشار از زنانگی میشناسیم نویسنده ای که با نثری صمیمی و روایتی روان دنیای زنان و دغدغه های امروزی آنها را روایت می کند. اگر حلقه نامزدی ات را گم کنی و بعد هم گوشی ات دزدیده شود و هیچ راهی جلوی پایت نمانده باشد چطور میشود؟ و اگر همان لحظه گوشی دیگری را در سطل اشغال پیدا کنی چه میشود؟ گوشی بی صاحب را بر می داری؟ با خودت فکر میکنی خودم پیدایش کردم پس حالا مال خودم است؟ تمام پیامهایی را که در گوشی است میخوانی؟ زندگی خودت را ادامه میدهی یا به اتفاقات این ماجرا تن میدهی؟ مخاطب مورد نظر درباره دختری به اسم پایی است که گوشی غریبه ای به اسم سم را پیدا میکند و از همان لحظه درگیر زندگی او می شود. باور کردنی نیست که فقط با خواندن چند پیام و ایمیل تا چه میزان میشود کسی را شناخت و ممکن است زندگی کسی با خواندن حتی یک پیامک زیرورو شود. در ضمن حیرت اور است که مخفی کردن گم شدن حلقه نامزدی عتیقه گران قیمت آن هم از خانواده نامزدی که داری چقدر میتواند سخت باشد...