روزی از روزها خلیفه عباسی که قاطر زیبا و چموشی دارد و به هیچوجه نمیتواند سوار قاطر شود، جایزه خوبی در نظر میگیرد تا شاید کسی بتواند قاطرش را رام کند، ولی هیچکس نمیتواند به قاطر نزدیک بشود. یک روز خلیفه توی باغش نشسته بود و فکر میکرد که چطور قاطرش را رام کند که یکدفعه به یاد امام حسن عسکری افتاد. تصمیم میگیرد تا این راه را وسیلهای قرار دهد برای کاهش محبوبیت امام حسن عسگری(ع) در میان مردم. امام به قصر میرود تا حیله خلیفه را خنثی کند.
در حال حاضر مطلبی درباره مسلم ناصری
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه
ارتباط با ما
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر
خود،
نویسنده
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما
ارسال
نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک