جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
432,900
بخش اوّل:
کودک شگفتانگیز بلخ
قرن سیزدهم عصر شوربختی که مردم از روزگار دور از رسیدن آن هراس داشتند تازه فرا رسیده بود. شیطان که خمیرهاش از آتش بود، به زمین آمده بود تا در منجلاب زندگی انسانها بگردد و شواهدی بیابد تا ثابت کند انسان در ذات خود پست و خونریز و بیشرف است، همزمان با شیطان روحی اثیری که از زمان هبوط در ابدیتی بدون مرگ بر زمین پرسه میزد در پی موجودی از جنس خود میگشت تا تنهایی هولناکش را پر کند، برخلاف نقش دشمنانه روح اثیری و شیطان، هر دو بازیگر یک نمایش بودند که در آن یکی انسان را به سوی پلیدی و تباهی رهنمون میشد و دیگری به نور و سلامت و زیبایی دلالت میکرد. زمین هیچگاههیچگاه از این دو رقیب خالی نمیشد، روح اثیری همه جا بود و شیطان هم خستگیناپذیر به دلفریبی خود مشغول بود.
قرن سیزدهم قرن بازیگری شیطان آزرده بود، تا ثابت کند خدا در آفرینش انسان اشتباه کرده و از او جز فساد و تباهی بر نمیآید. شیطان تمام توانش را در این راه به کار بسته بود امّا کسی نمیدانست کجا و چه زمانی سرنوشت روی زشت خود را به انسانها نشان میدهد، نه حکیمی میدانست و نه پیشگویی خبر داشت. گویی سرنوشت با زمین وعده کرده بود تا آن را از آتش و خون و جنگ و تباهی پر کند. عصر تاریک یخبندانهای چهارم در سرزمینهای شمالی آغاز میشد، جنگلها را به کوهی از یخ بدل میکرد و مردمان نگونبخت را به جنوب میراند، در جنوب موج دیگری از جنگهای صلیبی بین شاهزادگان کشورهای اروپایی برمیخاست تا با فتح دوبارۀ اورشلیم آن را برای ظهور مجدد مسیح تزیین کنند. در شرق و آسیای میانه، چنگیز خان با نبوغ اعجابآور خود قبایل صحرانشین مغولستان را متحّد کرده، لقب خان بزرگ گرفته بود و میرفت تا بزرگترین امپراتوری جنگ و خون را در روی زمین بگستراند.
قلمروی از سلطه که بعد از چنگیز هرگز نمونه دیگر آن در کره خاکی تکرار نمیشد. چنگیز خان که دست در گنجینههای چین کرده بود تمایل به غرب و ایران نداشت، او از تصرف چین چنان ثروتی نصیبش شده بود که تصمیم گرفت با هندو ایران وارد تجارت شود.
چنگیز خان که از چین و جاده ابریشم آن تجارت را آموخته و تصمیم گرفته بود بدون آنکه هند و پارس را تصرف کند با تجارت، خزائن آنها را به کف آورد و هنوز تصرف چین تمام نشده بود که نامهای به علاءالدین محمد خوارزمشاه پادشاه ایران نوشت و او را به مناسبات تجاری فراخواند.
در شمال غرب آسیای میانه، حکومت ایرانی خوارزمشاهیان برخاسته از عشایر ترکمن باج به خلیفه عباسی عرب در بغداد نمیداد. قلمرو خوارزمشاهیان از قلب کوههای صعبالعبور چین در شرق گرفته تا آخرین شهرشان در مراغه امتداد داشت. خوارزمشاهیان در شمال دریای طبرستان را تحت کنترل داشتند و در جنوب تا شیراز و بوشهر زیر گوش خلیفۀ عرب گزمه و قشون جابهجا میکردند. آن روز علاءالدین محمد که تازه از شکار به قصر بازگشته بود با دقت مراقب بود تا عقابهای درندهای را که چنگیزخان به هدیه برای او فرستاده بود و او از آنها برای شکار گرگ و روباه استفاده میکرد آرام کند.
سلطان علاءالدین با دقت و ظرافت نقابهای چرمی عقابها را بر چشمانشان کشید و در برابر هر یک گوشت گرگ شکار شدهای انداخت تا طعم گوشت گرگ در ذهن عقابهای درنده ثبت شود.
علاءالدین با وجودی که چندی پیش از سفیر خود کمالالدین رازی در چین خبرهای دلهرهآوری از حمله تاتارها به چین دریافت کرده بود با بیم و تردید نامه چنگیز خان را که با لختهای خون مهر و موم شده بود گشود، مهر خود را که توسط سفیرش ثبت شده بود شناخت و دریافت پایتخت شرقی چین به دست چنگیز خان افتاده است.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک