مری را با نارضایتی در صندوق عقب میگذارید و حرکت میکنید او را در قبرستان خاک میکنید و به خانه تان بر می گردید. وقتی به خانه می رسید عروسک را در اتاق می گذارید و صلیبهایی را به دیوار وصل میکنید و درش را قفل میکنید و هر کدامتان به اتاق خودتان میروید و تا آخر شب از اتاق بیرون نمی آیید.
صبح روز بعد وقتی بیدار میشوید صدای بلندی از طبقه ی بالا میشنوید و به طبقه ی بالا میروید در همان اتاقی که آنابل و صلیبها درونش بودند باز است میروید توی اتاق وقتی وارد اتاق میشوید روح مری را میبینید روح مری میگوید تقصیر تو بود ود که من مُردم و میرود داخل بدن آنابل. بعد شما یکهو از پله ها میافتید پایین سرتان به دیوار میخورد و بی هوش میشوید پدرتان میآید و شما را میبیند. فریاد می زند و می گوید: «یه آمبولانس خبر کنید!»
در حال حاضر مطلبی درباره هامون طاهری
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه
ارتباط با ما
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر
خود،
نویسنده
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما
ارسال
نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک