1
103,600
«مزدك» رمان تاريخى بسيار موفقى است كه با اتكا به واقعيتهاى تاريخى و با بهره گرفتن از زبان گويا و بىمحدوده رمان، چگونگى جنبش بزرگ مزدك و زمينههاى اجتماعى و تاريخى آن را بازمىگويد. در اين كتاب خواننده نهتنها با تاريخچه جنبش مزدكى كه همچنين با شرايطى كه اين نهضت در آن پديد آمد و گسترش يافت، آشنا مىشود. تاريخچه خود اين جنبش را تا حد گستردهاى مىشناسيم؛ و بهويژه در سالهاى اخير بسيار كتابها در اين باره در ايران انتشار يافته است. اما چگونگى دورانى كه نهضت مزدك در آن شكل گرفت هنوز كمابيش ناشناخته و آميخته با حدس و گمان بسيار است. اين رمان بهويژه به شناخت اين جنبه از تاريخچه كمك مىكند.
در واقع، استفاده از زبان رمان، كه در عين حال به پيروى هرچه بيشتر از واقعيتهاى تاريخى پايبند باشد، به نويسنده توانايى داده تا بسيارى از گمانهاى پژوهشگران درباره شرايط اجتماعى آن دوره را جسميت بخشد و در قالب رويدادهاى هر روزهاى درآورد كه خواننده با شناخت آن خود را در گرماگرم زندگى اجتماعىاى حس مىكند كه جنبش مزدكى در آن زاده شد، گسترش يافت و سرانجام سركوب يا دچار كجروى شد.
شگرد نويسنده «مزدك»، در تعبير آشنا ولى اختلافآميز «رمان تاريخى»
نهفته است، و در تضادى كه به نظر مىرسد ميان تاريخ و رمان وجود داشته باشد؛ چرا كه تاريخ قاعدتآ بازگويى و يا دستكم كوشش براى جستجوى واقعيت است، حال آنكه رمان، بنا به سرشت خود، آفرينش مجموعهاى از رويدادهاست كه الزامآ با واقعيت سازگار نيست. و شايد چگونگى تلفيق، و ميزان تركيب دو عنصر «واقعيت» و «تخيل» است كه هم آن تضاد را آشتى مىدهد و هم رمان تاريخى را، چه از نظر تاريخى و چه از ديدگاه يك وسيله بيان ادبى، قابل پذيرش مىكند. كتاب «مزدك» موريس شيماسكو نمونه بسيار موفقى از اين تركيب و آشتى است.
در اين كتاب، واقعيتهاى عمده تاريخى با امانت بازگو شده و شخصيتهاى اصلى رويدادها همه شناخته شدهاند. آئينهاى دربار، مناسبات طبقات يا رستههاى جامعه ساسانى، روابط بحرانآميز و پيچيده امپراتورى ساسانى با همسايگان بيزانسى و تورانى آن، دادوستد گسترده ايران در صحنه اقتصاد جهانى آن روزى، ويژگىهاى نظامى، سياسى، مذهبى و اجتماعى ايران همه با دقت بسيار براساس آخرين پژوهشها نگاشته شده است.
منبع: ناشر کتاب
غرشى سنگين و ترسناك زمين را درمىنوردد. هزار خورشيد شعلهور مىشود، انگار كه تودهاى جنگافزار پارسى به هم مىخورد. سناتور آگاتوس كراتيستن چشمان خود را تنگ مىكند و سر را آهسته برمىگرداند. بزرگان رومى كه كنار او اسب مىرانند تنگاتنگ يكديگر گرد مىآيند. اسبان سنگين بيزانسىشان، كه زانوانى پر مو دارند، پشت خم مىكنند و مىكوشند به سايهروشن پرچين پس بنشينند. گذرگاهى دراز و سرپوشيده، غرش شيپورها و بازتاب خورشيد در سينهكش آسمان : سازندگان اين كاخ، هنگام بناى آن در دو سده پيش چنين خواسته بودند.
پا به زمين مىگذارند، لگام اسبان را به دست كسانى رها مىكنند كه پشت سرشان خاموش ايستادهاند. و همچنان خاموش مىايستند. سنگفرش كاخ از سنگهاى سياه و چهارگوش تورى[1] است.
درخشش نماى پهناور كاخ ستوهآور است. آدمى را از پرداختن به انديشه خود بازمىدارد. سناتور بنابر عادتى قديمى چشمان خود را مىبندد.
در اينجا، در تيسفون، بزرگشهر شاهنشاه ايران، در اين سال چهارصد و نود و يك ميلادى به چه كار آمده است؟ حلقههاى رخشنده رنگ مىبازد و كمكم چهرهاى ايزورى[2] با سبيلى خشن كه دستى نهچندان ماهر آن را
رنگ كرده، در ميان سياهى پديدار مىشود. چشمانى دريده و به نوك سر چسبيده مانند دو دانه بلوط در بركهاى كوچك، و بينى ايزورى بزرگ و برآمدهاى كه پلكها را به سوى خود مىكشد: اين است چهره امپراتور زنون كه او را به اينجا فرستاده است.
سبيل را به عمد و در ناسازگارى با سنا گذاشته است. هفده سال پيش دست سرنوشت او را به امپراتورى رساند؛ از همان روز نخست، براى آنكه با نيمتنههاى مرمرين امپراتوران گذشته رم همانندگى پيدا كند، موى از چهره زدود. اما، بربرى را به تخت نشاندن… همانگونه است كه خوكى را به ميهمانى بردن. پس از مدتى كوتاه، به شيوه همميهنان خود موى زير بينى را بلند كرد. و همه كسانى را كه در ايزورى توانايى آن را داشتند كه تا عدد سه بشمارند، آورد و قسطنطنيه را از آنان انباشت. و اينان به زبان خويش پرگويى مىكنند و امپراتور رابه نامى كهن از دوران بربرى صدامى زنند كه تلفظ آن در يك نفس ناممكن است.
شگفت نيست كه اين ايزورى از پشت كوه آمده رنگ سبز را بر آبى برتر بداند.[3] هماكنون، تنها دو تن از فرستادگان او از بزرگان نژاد كهناند. و اين
نيز براى آن است كه ايرانيان آنچنان به خوارى نيفتادهاند و خون آبى را ارج مىنهند. و مگر به همين خاطر نيست كه او، آگاتوس كراتيستن را به نزدشان
فرستادهاند كه نشان از رومولوس و رموس دارد، و دوده يونانىاش به يكى از سى نفرى مىرسد كه درون شكم اسب تروا جا گرفتند؟
نه، اينكه سناتور از بيست و پنج سال پيش سراسر جهان را زير پا مىگذارد نه براى زنون ايزورى است ونه براى امپراتور لئون دوم كه پيش از او بود. در اين همه سال، به كجا كه نرفته! در كارتاژ به جال خود رها شده، بربرهاى سرخموى از اروپا آمده را واداشت تا طرف رم تازه را بگيرند، دوستى آنان را بهدست آورد، سپس ميان شاهزادگان گوت كنار دانوب دودستگى افكند، در نصيبين، ادسا، ارمنستان و لازيكا با ايرانيان درباره سرتاسر مرز خاورى امپراتورى چانه زد؛ سه بار نزد هونها رفت…
در حال حاضر مطلبی درباره موریس سیماشکو نویسنده مزدک نشر نگاه در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
در حال حاضر مطلبی درباره مهدی سحابی مترجم کتاب مزدک نشر نگاه در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک