1
بنر بالای صفحه
IdeBook.ir
  • فروش ویژه

کتاب مهمانسرای دو دنیا

معرفی کتاب مهمانسرای دو دنیا

4 (2)
کتاب مهمانسرای دو دنیا (نمایش نامه)، اثر اریک امانوئل اشمیت ، با ترجمه شهلا حائری ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1403 توسط انتشارات قطره ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
موجود
قیمت ایده بوک: 90,000 26%

66,600

موضوعات مرتبط

محصولات بیشتر

فهرست

  • هیچ‌یک نمی‌دانند چگونه گذرشان به مهمانسرای دو دنیا افتاد و چه زمانی از آن خارج خواهند شد و سرانجام به کجا خواهند رفت. شخصیت‌ها در این مکان رازآمیز گرد ‌هم آمده‌اند تا درباره‌ی زندگی خود تأمل کنند و به دغدغه‌های همیشگی بشر بیندیشند. نمایش‌نامه‌ی «مهمانسرای دو دنیا» حکایتی پر رمز و راز، شگفت‌انگیز و غافلگیرکننده است که در فضایی میان رؤیا و واقعیت، مرگ و زندگی، کمدی و تراژدی اتفاق می‌افتد.

مشخصات محصول

نویسنده: اریک امانوئل اشمیت
ویرایش: -
مترجم: شهلا حائری
تعداد صفحات: 112
انتشارات: قطره
وزن: 131
شابک: 9789643416799
تیراژ: -
سال انتشار: 1403
تصویرگر: -
نوع جلد: -

معرفی محصول

مهمانسرای دو دنیا نمایشنامه‌ای است از اریک امانوئل اشمیت. شخصیت‌های این نمایشنامه هیچ‌یک نمی‌دانند چگونه گذارشان به مهمانسرای دو دنیا افتاده و چه زمانی از آن خارج خواهند شد و سرانجام به کجا خواهند رفت.

شخصیت‌ها در این مکان رازآمیز گرد هم آمده‌اند تا درباره‌ی زندگی خود تامل کنند و به دغدغه‌های همیشگی بشر بیندیشند.

نمایشنامه‌ی مهمانسرای دو دنیا حکایتی است پر رمز و راز، شگفت‌انگیز و غافلگیر کننده در فضایی میان رویا و واقعیت، مرگ و زندگی و کمدی و تراژدی.

ژولین اعتقادی به دنیای پس از مرگ ندارد. و وجود چنین چیزی را یک برساخته‌ی ذهنی می‌داند. او مرگ را پایان همه چیز می‌داند و این موضوع افسرده‌اش می‌کند.
لورا ایمان دارد که زندگی در این دنیا هر چقدر هم سخت، اما زیباست و بدین ترتیب، تلاش می‌کند عظمت اکنون را قدر بداند و از آن سو، شخصیت رئیس که اساسا در برابر فکر کردن مقاومت می‌کند و ترجیح می‌دهد باورهای قدیمی‌اش را بی نقطه‌ای کم و کاست برای خود حفظ کند.

نمایشنامه‌ی مهمانسرای دو دنیا، تاکنون اجراهای متعددی را در سراسر جهان به خود دیده است.

چکیده

معرفی مختصر کتاب "ژولین پورتال"، مردی است که بر اثر اتفاقی ناگهانی به مهمانسرای دو دنیا پا می‌گذارد. او در بدو ورود با افرادی چون "راجرز غیب‌آموز"، "لورا"، و "دکترس" آشنا می‌شود. آن‌ها هیچ یک نمی‌دانند که چگونه گذارشان به این مهمان‌سرا افتاده و چه زمانی از آن خارج خواهند شد و سرانجام به کجا خواهند رفت. آن‌ها در این مکان رازآمیز گردآمده‌اند تا درباره‌ی مسائل احساسی زندگی از جمله چگونگی به وجود آمدن انسان و مرگ او تامل کنند و به دغدغه‌های همیشگی بشر بیندیشند. سرانجام نیز لورا که در روزهای آخر زندگی به سر می‌برد با پیوند قلب غیب‌آموز، از مرگ نجات می‌یابد و در این حال ژولین با مشاهده‌ی این معجزه به وجود خالق هستی‌بخش ایمان می‌آورد.

گوشه ای از کتاب

لورا: یه بار مرد جوونی بهم اظهار عشق کرد. بهم تلفن می‌کرد، به دیدنم می‌اومد، برام گل می‌فرستاد، بهم می‌گفت که مهم‌ترین زن زندگیشم. نزدیک بود حرفاش رو باور کنم. تا این که یکی از دوست‌هام جریان رو برام تعریف کرد: خواهر دو قلوی این پسر چند سال قبل از مریضی مرده بود، و این پسر نمی‌توانست با این غم وداع کنه و می‌خواست این طوری جبران کنه . می‌فهمید؟ از ورای من یه کسِ دیگه مورد نظرش بود.

من وجود نداشتم مثل شیشه‌ی شفاف بودم. (مکث) دیگه نخواستم ببینمش. (مکث) بدتر این که از این بابت خیلی ناراحت شد.

ژولین: و حالا؟

لورا: با یه دختر خانم عادی ازدواج کرده، منتظر یه بچه هستن و تو خوشبختی غرقن. عشقش برای من فقط قسمتی از عزاداریش بود. (مکث) از ترحم متنفرم! ترحم نمی‌خوام! فکر می‌کنین زیادی خودخواهم؟

زنگ به صدا درمی‌آید. تابلو چشمک می‌زند. لورا و ژولین از حیرت تکان می‌خورند. دکتر س و دو دستیارش شتابان از راه می‌رسند. دکتر س وضعیت را می‌سنجد، سپس به طرف ژولین برمی‌گردد.

دکتر س: ژولین نوبت شماست.

ژولین از ترس خشکش زده است. رنگ به چهره ندارد. وحشتی حیوانی منجمدش کرده است.

ژولین: من؟

دکتر س: بله.به طرف آسانسور برید.

ژولین از جا تکان نمی‌خورد. دو دستیار دورش را می‌گیرند و او را به طرف آسانسور می‌برند. دکتر س دستش را بر روی شانه‌ی ژولین می‌گذارد تا آرامش کند. اما ژولین قادر نیست این زنگ گوشخراش و این انتظار عبث را تحمل کند. می‌لرزد.

ژولین: (با خودش) می‌میرم. مطمئنم که می‌میرم.

ناگهان خود را از دستان دکتر س بیرون می‌کشد و به عنوان تنها گریزگاه به طرف لورا برمی‌گردد.

ژولین: می‌ترسم.

لورا: بی‌خود. من، هیچ‌وقت نمی‌ترسم.

ژولین: لورا من می‌ترسم! با من حرف بزنین!

لورا: چی می‌خواین بهتون بگم؟

ژولین: (ملتهب) از خودتون بگین. زود باشین، از خودتون! زود باشین فقط یه دقیقه وقت دارم. کجا زندگی می‌کنین؟

لورا (با عجله پاسخ می‌دهد): توی یه خونه‌ی بزرگ کنار دریا، با پنجره‌هایی به وسعت افق.

ژولین: ساحل هم داره؟

لورا: آره، طولانی، سفید و آبی. عاشق اینم که من رو روی ساحل گردش ببرن.

ژولین: و بعد؟ دیگه چه کار دوست دارین بکنین؟

لورا: دوست دارم تو رویا فرو برم. موسیقی گوش کنم. و وقتی موسیقی گوش می‌کنم، صدای سکوت اطرافم را بشنوم.

ژولین: و بعد؟

لورا: بعدشم دوست دارم کتاب بخونم، دیوانه‌وار، تا تمام زندگی‌هایی رو که من نتونستم بشناسم تجربه کنم.

ژولین: دیگه چی؟

لورا: بعد هم به نظرم می‌آد…که دلم می‌خواست عاشق باشم.

ژولین: (مضطرب) آخ من هم همین طور. (ناگهان در حالی که به لورا می‌نگرد با حرارت و صداقت می‌گوید) شما چقدر زیبایین!

نویسنده

اریک امانوئل اشمیت

اریک امانوئل اشمیت

زادۀ ۲۸ مارس ۱۹۶۰ در حومۀ لیون. اشمیت از کودکی به موسیقی عشق می‌ورزید و در نه سالگی پیانو می‌نواخت. اولین اثرش را در یازده سالگی نوشت و در سال ۱۹۸۶ موفق به اخذ دکترای فلسفه شد.

او در جریان حادثه‌ای که در صحرای هوگار برایش اتفاق افتاد (اشمیت در این صحرا گم شده بود، جایی که سیصد کیلومتر با نزدیک‌ترین آبادی فاصله داشت؛ بدون آب و غذا.) احساس کرد نیرویی فوق بشری و متعالی وجود دارد که او را هدایت می‌کند. او می‌گوید در سال ۱۹۶۰ جسمم متولد شد و در صحرای هوگار بود که روح و قلبم به دنیا آمد.

اریک امانوئل اشمیت، نویسنده‌ای است که رویکردی دینی و عرفانی دارد. اشمیت به مذهب خاصی گرایش نشان نمی‌دهد، بلکه به فلسفۀ دین که اساس آن سرشت و فطرت انسانی است توجه دارد.

خود او می‌گوید: «نگاه من نگاهی اومانیستی است و من به‌خاطر دلایل مذهبی نیست که به سراغ ادیان رفته‌ام، بلکه به دلایل انسانی است و خود انسان است که مرا به سوی خود کشانده است.»

او می‌گوید: «تلاش من این است که فاصلۀ میان آدم‌ها، فرهنگ‌ها و ادیان را کم کنم تا بشود دیگران را هم دید.»

اشمیت در بسیاری از آثارش به بازآفرینی اسطوره‌ها می‌پردازد و از عهدۀ این کار نیز به‌خوبی بر می‌آید و البته شاید هدف او آن است که با زدن نقدی به گذشتۀ بشر، انسان امروز را به قضاوت بنشاند.

پرنسس پابرهنه، اولیس از بغداد، اسکار و مادام رُز، کنسرتویی به یاد یک فرشته، خرده جنایت‌های زناشوهری، گل‌های معرفت، نوای اسرار آمیز و انجیل‌های من از جمله آثار اوست.

مترجم

شهلا حائری

در حال حاضر مطلبی درباره شهلا حائری مترجم کتاب مهمانسرای دو دنیا در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

شهلا حائری

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید