جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
281,200
نخستین بار که کار را تماشا کردم فهمیدم شاهد رویدادی به راستی چشمگیر هستم. می دیدم که پیر و جوان تحصیل کرده و درس نخوانده، پیاپی می آیند و یاد میگیرند که افکار خود را زیر سوال ببرند؛ افکاری که تا آن هنگام برایشان دردناک بود. این افراد با کمک تیز هوشانه بی پرده و در عین حال عاشقانه بایرن کیتی که همه او را «کیتی میخوانند نه فقط به سرعت مسیر خود را به سوی حل مشکلات پیدا میکردند بلکه در مسیر دست یابی به ذهنیتی که ژرف ترین پرسش ها در آن پاسخی دارند پیش میرفتند من که بیش تر عمرم را صرف مطالعه و ترجمه متنهای کلاسیک مربوط به سنتهای معنوی و متعالی کرده ام می توانستم تشخیص دهم فرایندی کاملاً مشابه در برابر دیدگانم در جریان است
متوجهش کنی به نظر تو، او ترسویی است که کاری اشتباه را انجام می دهد؟ سراغ جمله بعدی برویم. التراست (در حال خندیدن آیا از این واکاوی در اینجا و در برابر جمع، جان سالم به در می برم ؟
تینی در حال خندیدن خوب، امیدواریم که نه خنده بلند حاضرین) الیزابت امیدوارم که نه. کشی عزیز دلم کار پایان جهانی است که ما می شناسیم و آغاز واقعیت همان گونه که هست و با همه زیبایی اش آن چه بدون نقشه های من واقعیت دارد،
خیلی بهتر است. از این موضوع بسیار شاد هستم. حالا که دیگر جهان را در ذهنم اداره نمی کنم زندگی ام بسیار ساده شده است. فرزندان و دوستانم هم از من بسیار سپاس گزار هستند. بیا به جمله بعدی نگاه کنیم. الیزابت: کریستفر باید دست از سرزنش من بردارد. کیتی: «او باید دست از سرزنش تو بردارد. آیا این حقیقت دارد؟ حالا می خواهی تفکرش را کنترل کنی؟ حتی این که چه کسی را باید مقصر بداند؟ الیزابت در حال خندیدن ای خدا! کینی می خواهی کل ذهن پسرت را در اختیار بگیری. تو میدانی چه کاری برای او بهتر است و حتی میدانی باید چه افکاری داشته باشد. «کریستفر تا وقتی به تو نگفته ام فکر نکن اصلاً فکر نکن تا وقتی من بخواهم فکر کنی.» [خنده حاضرین و بعد بگذار من با زنت سر و کله بزنم. راستی خیلی دوستت دارم.» [خنده بیشتر]
الیزابت اوه. می دانستم کینی پس دوباره آن جمله را بخوان الیزابت او باید دست از سرزنش من بردارد.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک