بنر بالای صفحه
IdeBook.ir
جهت اطلاع از کتاب های جدید این نویسنده روی دکمه خبرم کن کلیک کنید.

لردبایرون

لردبایرون

جورج گوردون بایرون در ۱۷۸۸ به دنیا آمد. پدرش، کاپیتان جان بایرون و مادرش کاترین گوردون، همسر دوم جان بود. این خانواده در شهر ابردین اسکاتلند زندگی می‌کردند تا از طلبکاران متعدد جان دور باشند. مرگ کاپیتان با مرگ بزرگ‌ترین عموی بایرون مصادف شد در نتیجه او ششمین بارون بایرون شد و سرای نیواستید را به ارث برد؛ یک خانه‌ی متروک به سبک گوتیک در ناتینگهام شایر.

بایرون به مدرسه‌ی هارو فرستاده شد؛ جایی که با پسرهای دیگر و همچنین مری چاورث، عموزاده‌ای دور و اولین عشقش، ارتباط برقرار کرد. بعد از اتمام مدرسه، به کالج ترینیتی کمبریج رفت، در آنجا به جای آنکه برای مهارت علمی‌اش مشهور شود، بیشتر به دلیل زندگی ولنگارانه‌اش که پر از ماجراهای عیاشی، قمار، مشت‌زنی و همچنین انحرافات بیهوده بود، شهرت یافت.

بایرون در هفده سالگی اولین نسخه‌ی کتاب شعر خود به نام قطعات زودگذر را سرود، اما وقتی به او گفتند که این اشعار شرم‌آور است، از انتشار آن منصرف شد. بنابراین اولین اثر منتشرشده‌ی او، «ساعات فراغت» است که در ۱۸۰۷ در مجله‌ی اسکاتلندی ادینبورگ ریویو چاپ شد. انتشار این اشعار در قالب شعر طنز انگلیسی واکنش شاعران انگلیسی و منتقدان اسکاتلندی را به دنبال داشت.

در ۱۸۰۹ سفرهای بایرون به پرتغال، اسپانیا، مالت، یونان و ترکیه الهام‌بخش او برای سرودن اولین شعر بلندش، سفر زیارتی چایلد هارولد شد، داستان مرد جوانی که سرخورده است؛ یک قهرمان بایرونی. وقتی که این دو منظومه‌ی بایرون در ۱۸۱۲ منتشر شد، نام او بر سر زبان‌ها افتاد و درهای محافل جامعه‌ی ادبی لندن به رویش باز شد.

بایرون با کارولین لمب، بانوی مسحورکننده‌ای که متأهل هم بود، رابطه‌ی عاشقانه داشت. او مجموعه داستانی حماسی سرود که در محیط عجیب و غریبی روی می‌داد. این مجموعه به یک مجموعه‌ی محبوب و پرفروش تبدیل شد که شامل اشعاری مانند گیائور (۱۸۱۳) و کورسیر (۱۸۱۴) بود.

سال ۱۸۱۵، با آنابلا میلبانکه ازدواج کرد. این زوج صاحب فرزند شدند، اما آنابلا به دلیل شایعاتی درباره‌ی رابطه‌ی بایرون با خواهر ناتنی‌اش، آگوستا، او را ترک کرد. آگوستا در ۱۸۱۴ دختری به دنیا آورد که گفته می‌شود دختر بایرون است. در پی این ماجراها بایرون وقتی دید از هر جهت طردشده‌ی اجتماع است، در ۱۸۱۶ انگلیس را ترک کرد و هرگز به آنجا بازنگشت.

بایرون در ژنو، نزد کلیر کلیرمونت، پرسی و ماری شلی ماند و روی اشعار چایلد هارولد و شعرهای دیگری از مجموعه‌ی قهرمان بایرونی به نام مانفرد کار کرد. بعد از مدتی، به ایتالیا نقل مکان کرد و در راونا رابطه‌ای طولانی‌مدت را با ترزا گوئیچیلی، یک کنتس جوان و متأهل ایتالیایی آغاز کرد. او شعر بپو را در ونیز نوشت که در جریان کارناوال معروف شهر اتفاق می‌افتاد؛ شعری که در آن شیوه‌ی کنایه‌آمیز و طنازانه‌ای را به کار برد که سبک آثار بعدی او را مشخص کرد. این سبک در آخرین شاهکار او، دون ژوان شعر بلندی در شانزده بند که با مرگش ناتمام ماند، نیز مشخص بود. او در این شعر، راز عشق‌های بی‌شمارش را فاش کرد بااین‌حال شعرش از سوی عامه‌ی مردم تحسین شد و شاعران و نویسندگان دیگری مانند گوته را تحت تأثیر قرار داد.

بایرون دلایل استقلال یونان از امپراتوری عثمانی را پذیرفت و به یونان رفت تا برای نجات این کشور بجنگد، اما قبل از اینکه بتواند در جنگ شرکت کند، به‌سختی بیمار شد و در آوریل ۱۸۲۴، چشم از جهان فروبست.


لیست کتب لردبایرون


مانفرد نشر نی
27%
فروش ویژه