جهت اطلاع از کتاب های جدید این نویسنده روی دکمه خبرم کن کلیک کنید.
امانوئل ربلس
امانوئل ربلس زادهی چهارمین روز مه ۱۹۱۴، نویسندهی فرانسوی_الجزایری. او از دوستان و همکاران آلبر کامو در روزنامه آلژه_رپوبلیکن و از اعضای آکادمی گنکور بود. ربلس در رشتهی زبان و ادبیات اسپانیایی تحصیل کرده بود و در جنگ جهانی دوم مترجم نیروی هوایی متفقین بود. بهار رم و بعضی از آثار دیگرش هم در واقع بر پایه مشاهدات و خاطرات این دوره از زندگیاش خلق شدهاند. ربلس، که متولد ۱۹۱۴ در شهر اُران الجزایر بود، در ۱۹۹۵ در پاریس از دنیا رفت، و بیش از چهل رمان و نمایشنامه و کتاب شعر از خودش باقی گذاشت.
مشهورترین اثر این نویسنده «بهار رُم» است. رمانی که در آن تفکرات و بنمایهی اگزیستانسیالیستی تفکرات نویسنده، به شکل آشکاری قابل بررسی است.
به نظر میآید که امانوئل ربلس در «بهار رم» نگاهی هستیشناسانه و جستوجوگر دارد. موقعیتهایی که برای بعضی شخصیتهای این رمان خلق شده است، بهخوبی میتواند موقعیت وجودی اگزیستانسیالیستی را تجسم ببخشد. مرگ در رمان ربلس طوری اتفاق میافتد که هم یکجور تصادف است و هم نشانی از آن انتخاب یا عمل خاص را در خودش دارد که اگزیستانسیالیستها میگویند. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم انگست یا آنگوآسی که در سرتاسر این رمان و مخصوصاً در یکی از فصلهایش هست، از دستاوردهای کم نظیری است که اگزیستانسیالیسم قرن بیستم در رمانها به دست میآورد.
چنین به نظر میرسد ربلس خواسته است به موضوع فمینیسم هم، که مورد توجه اگزیستانسیالیسم قرن بیستم قرار گرفت، نظر واقعبینانهتری بیفکند. حقیقت این است که زن میتواند هم بهصورت ماری کتاب او درآید، هم به صورت ساندرای آن، و هم به صورت مارکزایش، که این سومی درواقع هم ماری است هم ساندرا.
اما شاید زیباترین چیزی که او در کتاب «بهار رم» خلق میکند عشقی است که بدون اینکه قصهاش گفته شود خلق میشود. در این کتاب دو قصه عشق است؛ یکی از آنها شرح داده میشود و دیگری طوری است که واقعاً چندان چیزی دربارهاش گفته نمیشود. یا شاید هم این داستانهای عشق سه تاست؟ گویی یک عشق سوم هم واقعاً هست، که دربارهی آن حتی از دومی هم کمتر گفته میشود. به نظر میآید در دو جا نشانههایی از آن را میتوان دید. یعنی ممکن است عشق تا آن حد هم پیش برود و چنان صورتی پیدا کند؟ اگر این عشق سوم واقعاً وجود داشته باشد، آن وقت شاید دردناکترین بخش این کتاب همین عشق سوم است.