جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
150,000
و او از دستم گریخت.
روز نخست
آموزش ناپدید شدن
مرد کاغذی / ۱۹
استاد / ۳۱
شب ظلمانی عواطف / ٤١
آموزش ناپدید شدن / ٤٩
دخترک سرخپوست و گاوچران ها / ٦٧
سوارکاری با پادشاه / ۷۳
روز دوم
قضیه کلر كارليل
قضية كلر كارليل /۸۷
رقص اشباح / ٩٥
کوچه بیلبری / ۱۰۷
دو خواهر زندگی آرامی داشتند / ۱۲۳
زنانی که مردان را دوست نداشتند / ۱۳۷
هارلم در شب / ١٤٩
آنتیب، چهارشنبه ۳۱ اوت ۲۰۱۶ سه هفته مانده تا ازدواجمان تعطیلات آخر هفته فرصت مناسبی بود برای استفاده از لحظه های خلوت عاشقانه زیر آفتاب آخر تابستان در سواحل مدیترانه شب خوب شروع شده بود گردشی بالای حصارهای شهر قدیمی نوشیدنی روی تراس، غذاهای دریایی اسپاگتی کمی راجع به کار تو کار من و مراسم ازدواجمان صحبت کردیم؛ مراسمی که قرار بود فقط با حضور دو دوست به عنوان شاهد عقد و تنو، پسرم برگزار شود. موقع برگشتن برای این که تو از منظره ساحل دریا استفاده کنی، آهسته رانندگی می کردم، آن لحظه را خوب به یاد دارم خاطره ای روشن است، آرایش گیسوانت دامن کوتاه و نیم تنه چرمی ظریفت که دکمه هایش به روی تی شرت زرد پررنگ با شعار قدرت از آن ملت باز بود به یکدیگر لبخند میزدیم و تو ترانه مشهوری را زمزمه میکردی هوا ملایم و فرح بخش بود آن لحظه را کاملاً به یاد می آورم.
ویلایی که اجاره کرده بودیم رو به دریا بود وقتی مسیر پوشیده از سنگریزه ها را در زیر درختان معطر کاج طی میکردیم تو از دیدن آن همه زیبایی حیرت زده شده بودی. چقدر خوب آخرین باری را که خوشبخت بودیم به یاد می آورم.
رافائل بارتلمی نویسنده کتابهای پلیسی است. او پس از یک ازدواج ناموفق، با پسر خردسالش تئو زندگی میکند بیماری تئو باعث آشنایی او با پزشکی جوان و زیبا میشود. این آشنایی به زودی به دلبستگی و عشقی واقعی می انجامد. اما اصرار رافائل برای آگاه شدن از گذشته پررنج و رازآلود آنا پرده از جنایتهای هولناکی بر می دارد که درهای جهنم را به روی آن دو می گشاید...
تلگرام
واتساپ
کپی لینک