جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
386,914
باشگاه ساعت پنجصبحیها» مفهوم و روشی است که من آن را در مدتی بیش از بیست سال با موفقیت به کارفرمایان خبره، مدیرعاملان شرکتهای بزرگ، فوق ستارههای ورزشی، اسطورههای موسیقی و اعضای خانوادههای موفق آموزش دادهام.
چگونه نوابغ، غولهای دنیای تجارت صبحشان را میگذرانند تا به موفقیتهای بزرگ برسند.
فرمول سادهای که میتوانید به راحتی از آن برای زود از خواب بیدار شدن و بهره گیری از الهام برای رسیدن به یک روز بزرگ استفاده کیند .
روش قدمبهقدم برای استفاده از سکوت و آرامش صبح، ورزش کردن و رشد شخصی.
روشی برای بیدار شدن صبح زود از خواب، به منظور فکر کردن، ابراز خلاقیت و رسیدن به آرامش.
«کتابهای رابین شارما به مردم در سرتاسر جهان کمک میکند زندگیای عالی داشته باشند. ـ پائولو کوئلیو
منبع: ناشر کتاب
اقدام خطرناک
تفنگ بیش از اندازه خشن، طناب دار بیش از اندازه قدیمی و تیغة چاقو برای زدن رگ مچ دست، بیش از اندازه بیصداست؛ بنابراین این سؤال مطرح است که چه عاملی سبب شده است زندگی او که زمانی باشکوه و موفق بوده، بهسرعت با کمترین دردسر و بااینحال با حداکثر تأثیرگذاری به انتها برسد؟
تا همین یک سال پیش، شرایط تا حدود زیادی امیدوارکننده بود. کارفرمای غول قسمت خود به شمار میآمد؛ یک رهبر، یک بشردوست. او اواخر دوران 30سالگی را میگذراند و سرپرست یک شرکت فناوری بود که آن را در خوابگاه خود در کالج بنیانگذاری کرده بود. او میخواست با تولید کالاهایی که مشتریان به آن احتیاج داشتند، در بازار بروبیایی ایجاد کند.
اما حالا غافلگیر شده بود و در اثر حسادت و خباثت دیگران که مالکیت او را بر تجارتی که عمری وقت صرف آن کرده بود، زیر سؤال برده بودند، مجبور بود شغل دیگری برای خودش پیدا کند.
شقاوت این حوادث برای کارفرما قابلتحمل نبود. در پسِ ظاهر خشک و سرد او، قلب دلسوزی میتپید. او احساس میکرد زندگی به او خیانت کرده است؛ معتقد بود شایستة چیزی بیش از اینهاست.
به فکرش رسید یک شیشه پر از قرص خواب بخورد. با خودش فکر میکرد که با خوردن این قرصهای خواب همه چیز بهراحتی تمام میشود؛ باید از این درد و رنج نجات پیدا کند.
بعد نگاهش به چیزی روی بوفة از جنس بلوط در اتاقخواب یکسره سفیدش افتاد. بلیتی برای شرکت در یک همایش رشد و اعتلای شخصی که مادرش به او داده بود. کارفرما معمولاً به کسانی که در این قبیل همایشها شرکت میکردند، میخندید و آنها را بالهای شکسته خطاب میکرد. میگفت آنها دنبال یک مرشد کاذب میگردند تا آنچه خود دارند را از او بگیرند.
شاید زمان آن رسیده بود که در انکارش تجدیدنظر کند. گزینههای چندان زیادی نداشت؛ یا باید به امید رسیدن به آرامش در همایش شرکت میکرد، یا آرامش را در یک مرگ فوری و راحت جستوجو مینمود.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک