مطالعهی این کتاب به شما کمک میکند مسیر شخصی زندگیتان را، آنطور که خودتان میخواهید -نه آنگونه که دیگران به شما میگویند- آجربهآجر بسازید. اگر شما هم دغدغه این را دارید که عمیقترین گوهر درونیتان را بیابید و آن را با ظرافت پرورش دهید و سپس عرضه کنید و چیزی ماندگار از خودتان به این عالم اضافه کنید، خواندن این کتاب برای شما بینهایت الهامبخش و کاربردی خواهد بود. یکی از خوبیهای این کتاب این است که ذهن ما را درباره مفاهیمی مثل موفقیت، توسعهی فردی، هدفگذاری و… از نو سازماندهی میکند و خواننده را متوجه این میکند که کاخهای باشکوه طی سالها تلاش مداوم و تحمل فشار و سختی بنا شدهاند. از این رو محتوای کتاب با نوشتار رایج کتابهای حوزه موفقیت متفاوت است و اصولاً با یک کتاب انگیزشی مواجه نیستیم. همگی ما در لحظاتی خاص و ویژه از زندگیمان، حالت ذهنی خاصی را تجربه کردهایم که در آن سطح بالایی از انرژی و تمرکز را در خودمان احساس میکنیم. این حالت که با تمرکزی عمیق همراه است، معمولاً در زمانهایی که با یک ضربالأجل فوری مواجه هستیم و یا در تنگنای زمانی برای حل مسائل قرار داریم، رخ میدهد. اما این نوع از قدرت و هوش که دربارهاش حرف میزنیم، یا کاملاً مورد غفلت واقع شده و کسی به عنوان یک زمینهی مطالعاتی درباره آن حرفی نزده است و یا اینکه با انواع و اقسام خرافات و مطالب زرد و سطحی درهمآمیخته که در هر صورت بر مرموزتر شدن این حوزه دامن میزند. در اثر همین ناآگاهی، تصور میکنیم خلاقیت و توانمندی چیزهایی هستند که بهطور آنی و ناگهانی و از آسمان بر سر فرد نازل میشوند، یا آنها را به استعداد ذاتی خود شخص، یا روحیهی عالی یا بختواقبال نیکویش مربوط میدانیم. تسلط بر این حالت ذهنی یا همان چیرگی، میتواند منجر به تسلط و آگاهی بیشتری بر واقعیت، سایر آدمها و وضعیت خود شود. اگرچه ما- بهعنوان افراد معمولی- ممکن است این حس را بهطور مقطعی تجربه کنیم اما از آنسو کسانی هستند که این وضعیت برایشان تبدیل به سبک زندگی شده است. این عالیترین شکل قدرت است و فرایندی که به آن ختم میشود شامل سه فاز یا سه مرحلهی جداگانه است: شاگردی به عنوان اولین مرحله عملگرایی خلاق در مرحله دوم و در مرحله پایانی، چیرگی کتاب چیرگی به این منظور طراحی شده است که شما را از پایینترین سطح این فرایند به بالاترین سطح آن راهبری کند. ایدههای مطرحشده در این کتاب نیز بر پایه تحقیقات گستردهای در حوزههای عصبشناسی، علوم شناختی، پژوهشهایی دربارهی خلاقیت و همچنین براساس بخشهایی از زندگینامههای بزرگترین اساتید و چیرهدستان تاریخ و معاصر نظیر چارلز داروین، جان کولترین تا دنیل اورت، پل گراهام و بسیاری از بزرگان دیگر است. در ادامه خلاصهای از مراحل رسیدن به چیرگی را بررسی میکنیم: مرحلهی اول: در این مرحله قرار است مأموریت زندگی یا رسالت فردیمان را کشف کنیم و همچنین بیاموزیم که چگونه نقشهی راهی برای تحقق و به ثمرنشاندن این مأموریت ترسیم کنیم. در این مرحله ما یک غریبهی تازهوارد در هر رشته یا زمینهای هستیم که قصد ورود و یا تسلط بر آن را داریم، باید تا میتوانیم درباره اصول اولیه بیاموزیم و یاد بگیریم و دانش خودمان را به حد اعلی برسانیم. در ابتدای این مرحله دید وسیعی درباره رشتهای که آغاز کردهایم، نداریم از این رو قدرتمان محدود است. مرحله دوم: دربارهی این صحبت میشود که چطور مناسبترین راهبران را پیدا کنیم؛ چطور در محیط کسبوکار از کدها و قوانین نانوشتهی بازیهای قدرت رمزگشایی کنیم و بر آنها مسلط شویم؛ یاد میگیریم چطور هوش اجتماعیمان را افزایش دهیم. به واسطه تمرین، ممارست و عملگرایی به بینشی عمیق نسبت به زمینهی فعالیتمان دست مییابیم؛ مثل مکانیکی خبره که به ارتباط بین اجزاء و کارکرد قطعات موتور ماشین مسلط است. این درک بالا از رشته یا زمینهای که در آن مشغولیم کار ما را پیش میبرد و به سطح جدیدی از قدرت میرسیم: یعنی میتوانیم آزادانه تجربه کنیم، آزمایش کنیم و با اجزاء و قسمتهای مختلف بازی کنیم و به نتایج تازهای برسیم. سپس توصیههایی خواهیم دید مبنی بر اینکه چطور از شاگردی کردنهایمان و از آموزشهایی که میبینیم بیشترین بهرهبرداری را داشته باشیم. ضمناً راهبردهای متنوعی هم برای یادگیری و مشاهدهگری اثربخش ارائه میشود که در این مرحله بسیار کمککننده است. در مرحله سوم، یاد میگیریم چه زمانی وقت آن رسیده که دورهی شاگردی را تمام کنیم و امپراتوری خودمان را بنا کنیم و وارد مرحلهی عملگرایی خلاقانه شویم. پس از مرحلهی دوم، سطح دانش، تجربیات عملی و تمرکز ما آنقدر عمیق میشود که بر زمینهی تخصصیمان احاطه و اشرافی شگرف مییابیم و جزئیات موجود را با وضوح کامل میبینیم. اکنون ما به قلب زندگی دسترسی داریم- به سرشت انسان و پدیدهای که برای ما کارا است. به همین دلیل است که آثار و کارهای اساتید بزرگ تا این اندازه به دل ما مینشیند و ما را عمیقاً تحت تأثیر قرار میدهد. گویی آثار این افراد با چیزی در درون ما ارتباط برقرار میکند؛ این امر از آن روست که آن هنرمند به ذات واقعیت متصل گردیده و با آن ارتباط گرفته است. به همین دلیل است که فلان دانشمند بزرگ میتواند پرده از سر قوانین فیزیک بردارد و اصول و قوانینی جدید تدوین کند، به همین سبب است که فلان مخترع یا کارآفرین گوشهای خاص و منحصربهفرد را میبیند که تا پیش از این به ذهن شخص دیگری نرسیده است. ساختار کتاب چیرگی: ساختار کتاب چیرگی ساده و روشن است. کتاب شامل 6 فصل است و در طول این شش فصل، مراحل فرایند به ترتیب توضیح داده شده است: فصل 1 نقطهی شروع است و دربارهی کشف ندای درونی یا همان مأموریت زندگی صحبت میشود. فصل 2 بخش اول از اجزاء مختلف فاز شاگردی یا همان مهارت یادگیریست. فصل 3 بخش دوم از اجزاء مختلف فاز شادگری، در خصوص پیدا کردن راهبر است. فصل 4 بخش پایانی فاز شاگردی یعنی بهدستآوردن هوش اجتماعیست. فصل 5 راجع به مرحلهی عملگرایی خلاق صحبت میشود. فصل 6 به هدف نهایی که همان چیرگی است پرداخته میشود. بخشی از سخنان مترجم کتاب چیرگی – آرسام هورداد … به دلیل کاستیها و نارساییهای فاحشی که در برخی ترجمههای موجود از رابرت گرین میدیدم … شروع کردم به ترجمه این کتاب. احساسی شدید در من وجود داشت که میگفت حیف است ایدهی چیرگی، ناقص و زخمخورده و لَنگ به هموطنانم ارائه شود. شایسته است آن را به لباسی زیبندهتر و تاحدممکن نزدیک به آنچه نویسنده در ذهن داشته آراسته کنم (کتاب چیرگی با نامهای استادی و تسلط به فارسی ترجمه شده اند) در ترجمهی کتاب تمام تلاشم را معطوف به این کردهام که آن ایدهای که در لحظهی نگارش کلمات بر ذهن رابرت گرین جاری بوده و حرفی را که میخواسته به ما بزند بیکموکاست منتقل کنم. لحن نوشتههای رابرت گرین در تمام کتابهایش (نه فقط در این کتاب) هرگز عامیانه و خودمانی نیست (برخلاف نویسندهای مثل مارک منسن). در نوشتار او میتوان نوعی جدیت، اندکی رسمی بودن و شکلی از کاریزما را دید. از این رو من نیز سعی کردهام همین لحن را در ترجمه حفظ کنم، و در عین حال، مثل همیشه در ترجمههایم انتقال معنی و مفهوم به روانترین و گویاترین شکل ممکن را در اولویت قرار دادهام. لذا شما ابداً با نثری پیچیده، گیجکننده و غیرقابل فهم روبهرو نیستید و میتوانید با خیالی آسوده و فنجانی چای در دست از مطالعهی کتاب به زبان فارسی لذت ببرید و همزمان پلههای توسعهی فردیتان را یکییکی بنا کنید. پیشنهاد من برای مطالعهی کتاب این است که هرگز در خواندن و تمام کردن آن عجله نکنید. بگذارید ایدهها و نکتهها جایشان را در ذهن شما باز کنند، ایدهای که برای شما جذابتر از بقیه است حتماً برایتان پیام و نکتهای دارد؛ بدون تردید باید آن را جدی بگیرید و روزها و ساعتها دربارهاش بیندیشید و به کاربرد آن در زندگی روزمرهتان فکر کنید. این ایدهها را در ذهنتان بپروید و بگذارید با گذشت زمان فرمولی که مناسب شماست از دل آنها متولد شود. از داستانهای کتاب و شرح حال اساتید، ساده و راحت نگذرید. فهمِ اصول و استراتژیهای کتاب، در گرو مطالعه و فهم دقیق داستانهاست. این داستانها به طور مستقیم برآمده از تجربهی اشخاصی مثل من و شما هستند که پلههای چیرگی را طی کردند و به عالیترین فرم قدرت رسیدند. برای مطالعهی این کتاب با صبر و شکیبایی پیش بروید… اما توضیحی درباره انتخاب عنوان کتاب (چیرگی) ارائه کنم: من کلمه «چیرگی» را در زبان فارسی به آنچه مقصود و منظور رابرت گرین از Mastery در این کتاب بوده نزدیکتر میدانم. چیرگی -به گفته رابرت گرین در این کتاب- کیفیتی ذهنی است که بعد از سالها تمرین مستمر و متمرکز و پرفشار برای فرد اتفاق میافتد. چیرگی یک مسیر است، یک فرایند است نه یک اتفاق آنی که در یک لحظه رخ دهد. چیرگی حالتی ذهنی است که در صورت دستیابی به آن، بر شغل، رشته، تخصص یا هر مهارتی که مدنظرمان است، نوعی غلبه و برتری پیدا میکنیم (و بر آن چیره میشویم)؛ از آن فراتر میرویم و آماده رویارویی با چالشهای جدیتر و پیشرفتهتر هستیم. چیرگی به گفته رابرت گرین ریشه در تکامل بشر دارد و حاصل فرآیندی چند میلیون ساله است. او در این کتاب دستورالعملی گام به گام و مشروح برای دستیابی وضعیت چیرگی ارائه کرده است.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک