کتاب داستان های کوتاه کافکا را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
فروش ویژه
کتاب داستان های کوتاه کافکا
معرفی کتاب داستان های کوتاه کافکا
موجود
4 (4)
معرفی محصول
این مجموعه دربردارندهی داستانهای کوتاه و نوشتههای پراکندهای است از فرانتس کافکا ـ نویسندهی قرن بیستم در آلمان ـ که به همراه سخنی دربارهی کافکا، سالشمار زندگی و تصاویری از وی فراهم آمده است. برخی از این داستانها عبارت است از در سرزمین محکومان، یوزفینهی آوازهخوان، شرح یک نبرد، مسخ، تدارک عروسی در روستا، مسخ، حکم و بازرگان. گفتنی است در آثار کافکا، اشیا و رویدادها به خودی خود، دلهرهآور نیستند. آنچه مایهی وحشت خواننده میشود این است که شخصیتهای او در برابر آنها بیتفاوت میمانند و همان واکنشی را بروز میدهند که در برابر اشیاء و رویدادهای عادی از آنها دیده میشود. ماجرای "گور زامزا"، از آن رو وحشتانگیز نیست که او یک روز صبح در هیات حشره از خواب بیدار میشود. این که او خود دراین حادثه، چیز شگفتانگیزی نمیبیند، به عبارت دیگر عادی بودن، آن را تا این اندازه هولناک میسازد. در داستان "در سرزمین معصومان"، یک افسر، دستگاه پیچیدهای را به یک مسافر نشان میدهد. دستگاه را به گونهای طراحی کردهاند که بتوانند به کمک آن، محکومان را به بیرحمانهترین وجهی اعدام کنند. مسافر نسبت به دستگاه علاقهای نشان نمیدهد. لحن راوی خالی از هرگونه حساسیتی است و قهرمانان داستان هم هیچ تبوتابی بروز نمیدهند. مثال دیگر داستان "یوزفینهی آوازهخوان" است. در این داستان نامتعارف که از زبان یک موش روایت میشود، ماجرای مادی موش آوازهخوان به میان میآید که با آواز سوزناک خود، احساسات شنوندگان را تحریک میکند و از همینرو به لحاظ مذهبی، مورد تحسین همگان واقع میشود. در این داستان نیز نویسنده چنان لحنی به کار میبرد که گویی شنیدن داستان از زبان موشها کار هرروزهی خوانندگان اوست.
این مجموعه دربردارندهی داستانهای کوتاه و نوشتههای پراکندهای است از فرانتس کافکا ـ نویسندهی قرن بیستم در آلمان ـ که به همراه سخنی دربارهی کافکا، سالشمار زندگی و تصاویری از وی فراهم آمده است. برخی از این داستانها عبارت است از در سرزمین محکومان، یوزفینهی آوازهخوان، شرح یک نبرد، مسخ، تدارک عروسی در روستا، مسخ، حکم و بازرگان. گفتنی است در آثار کافکا، اشیا و رویدادها به خودی خود، دلهرهآور نیستند. آنچه مایهی وحشت خواننده میشود این است که شخصیتهای او در برابر آنها بیتفاوت میمانند و همان واکنشی را بروز میدهند که در برابر اشیاء و رویدادهای عادی از آنها دیده میشود. ماجرای "گور زامزا"، از آن رو وحشتانگیز نیست که او یک روز صبح در هیات حشره از خواب بیدار میشود. این که او خود دراین حادثه، چیز شگفتانگیزی نمیبیند، به عبارت دیگر عادی بودن، آن را تا این اندازه هولناک میسازد. در داستان "در سرزمین معصومان"، یک افسر، دستگاه پیچیدهای را به یک مسافر نشان میدهد. دستگاه را به گونهای طراحی کردهاند که بتوانند به کمک آن، محکومان را به بیرحمانهترین وجهی اعدام کنند. مسافر نسبت به دستگاه علاقهای نشان نمیدهد. لحن راوی خالی از هرگونه حساسیتی است و قهرمانان داستان هم هیچ تبوتابی بروز نمیدهند. مثال دیگر داستان "یوزفینهی آوازهخوان" است. در این داستان نامتعارف که از زبان یک موش روایت میشود، ماجرای مادی موش آوازهخوان به میان میآید که با آواز سوزناک خود، احساسات شنوندگان را تحریک میکند و از همینرو به لحاظ مذهبی، مورد تحسین همگان واقع میشود. در این داستان نیز نویسنده چنان لحنی به کار میبرد که گویی شنیدن داستان از زبان موشها کار هرروزهی خوانندگان اوست.
فرانتس کافکا در سوم ژوئیه ۱۸۸۳ در پراگ به دنیا آمد. او ۴۰ سال و ۱۱ ماه زندگی کرد و ۱۶ سال و ۶ ماه از زندگی خود را صرف درس و مدرسه کرد و در سال ۱۹۰۶، دکترای حقوق را دریافت کرد. کافکا ۱۴ سال و ۸ ماه نیز به کار اداری مشغول بود.
کافکا ازدواج نکرد. البته سهبار نامزد کرد: دو بار با فلیسه باوئر و یکبار با یولی وریتسک. او گذشته از زمانهایی که در آلمان اقامت داشت، تقریباً ۴۵ روز از زندگی خود را در خارج از کشور گذراند؛ مونیخ، زوریخ، پاریس، میلان، ونیز، ورونا، دریای بالتیک و آدریا را دید و شاهد یک جنگ جهانی بود.
از کافکا، تقریباً چهل اثر بهپایانرسیده، چندین نوشته کوتاه و اثر ناتمام بهجا مانده است. سه اثر بزرگ او، رمانهای محاکمه، قصر و امریکا، هم ناتماماند. کافکا در ۳۹ سالگی بازنشسته شد و سرانجام در سوم ژوئن ۱۹۲۴ براثر سل حنجره، در آسایشگاهی در وین چشم از جهان فرو بست.
مسخ، محاکمه، گروه محکومین، پندهای سورائو، پزشک دهکده و کاوشهای یک سگ، از جمله آثار ترجمهشده کافکا به زبان فارسی است.
زاده بیست و چهارمین روز از اسفند ماه سال ۱۳۲۹ در قزوین. نام علی اصغر حداد پیش از هر چیز، ترجمههای آراسته و پاکیزهاش از آثار آلمانی زبان را به ذهن تداعی میکند.
حداد تا سالهای نوجوانی به همراه خانواده در شهر زادگاه خود قزوین زندگی میکرد تا اینکه سرانجام خانوادهی حداد به تهران مهاجرت کردند. حداد از سالهای مدرسه و درسهای مدرسه به دوران ملال و هیچ و پوچ تعبیر میکند.
مهاجرت به سرزمین ژرمنها و تحصیل در رشته جامعه شناسی، از نقاط عطف زندگی اوست چرا که باعث شد علی اصغر حداد با فرهنگ و ادبیات آلمانی به خوبی آشنا شود.
در نهایت علی اصغر حداد در سال ۱۳۵۹ به ایران بازگشت و به تدریس و ترجمه از زبان آلمانی پرداخت.
حداد میگوید: در همان کودکی با کتاب آشنا شدم. واقعیتش را بگویم، نخستین کتابی که با آن آشنا شدم دیوان حافظ بود. اما حداد یک خاطره جالب هم از دوران خدمت سربازی دارد:
متاسفانه در دورهی خدمت با کسی که به ادبیات و هنر علاقهمند باشد، سر و کار پیدا نکردم. اصلا اهل این قضایا نبودند. من تنها کسی بودم که در گروهان کتاب میخواند.
یک روز فرمانده بهم بهم گفت: کنکورِ چه میخواهی شرکت کنی؟ پاسخ دادم، نمیخواهم کنکور شرکت کنم. گفتم، رمان میخوانم.
با عصبانیت گفت: در پادگان که رمان نمیخوانند! با تصور اینکه من دارم برای کنکور آماده میشوم، هیچ حرفی نداشت، نگاه پدرانه هم داشت. هنگامی که فهمید رمان است، با خشونت تمام عیاری گفت: بگذار کنار و دیگر هم هرگز اجازه نداد رمان بخوانم!
داستانهای کوتاه کافکا، بازی در سپیده دم و رویا، اشتیلر، بودنبروکها، ادبیات و انقلاب و دیگری تعدادی از ترجمههای اوست.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک