1
بنر بالای صفحه
IdeBook.ir

کتاب گفت و گو با مردگان

معرفی کتاب گفت و گو با مردگان

4.1 (4)
کتاب گفت و گو با مردگان (مجموعه داستان)، اثر جان آپدایک و دیگران ، با ترجمه زهرا سلیمی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1399 توسط انتشارات نیستان ، به چاپ رسیده است. این محصول به تیراژ 800 جلد، در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
ناموجود

این محصول ممکن است با عنوان یا انتشارات دیگری موجود باشد، مجموعه آنها را اینجا ببینید.

موضوعات مرتبط

محصولات بیشتر
گفت و گو با مردگان

مشخصات محصول

نویسنده: جان آپدایک و دیگران
ویرایش: -
مترجم: زهرا سلیمی
تعداد صفحات: 264
انتشارات: نیستان
وزن: 286
شابک: 9786222087265
تیراژ: 800
سال انتشار: 1399
تصویرگر: -
نوع جلد: شمیز

معرفی محصول

«گفت‌وگو با مردگان» عنوان کتابی است که برگزیده داستان‌های برنده‌ی جایزه‌ی اُ. هنری را به انتخاب ویلیام آبراهامز در بر دارد که زهرا سلیمی آن را ترجمه کرده است. آبراهامز می‌گوید: سال ۱۹۶۷ برای نخستین‌بار انتخاب مجموعه داستان‌های برگزیده جایزه اُ. هنری به من واگذار شد. آن زمان فقط ۱۶ داستان انتخاب می‌شد و در میان نویسندگانش نام‌هایی چون جویس کرول اوتس، که به عنوان نویسنده داستان برتر انتخاب شد، و جان آپدایک به چشم می‌خورد. در اثر پیش‌رو ما با بیست و پنجمین مجموعه، که به سال ۱۹۹۱ مربوط می‌شود روبه‌رو هستیم. در مجموعه منتخب این سال، بیست داستان باید به عنوان داستان‌های برتر برگزیده می‌شد و باز هم در میان نویسندگانش نام جان آپدایک، که این‌بار به عنوان برگزیده‌ی اول معرفی می‌شود، و جویس کرول اوتس به چشم می‌خورد. نتیجه‌ای که در همان وهله اول می‌توان گرفت این است که ممارست در نویسندگی و به‌روز کردن اطلاعات و صد البته مهارت نگاشتن، خود می‌تواند دلیل برجستگی بی‌بدیل نویسندگان باشد و چه دلیلی بر حقانیت جمله قبل بالاتر از اینکه در میان خیل عظیمی از نویسنده‌ها باز هم از این اشخاص به عنوان برگزیدگان یاد می‌شود و برهان روشنی بر این حقیقت که هنر نه‌تنها ماندنی ، تحسین‌شدنی است.

درواقع مجموعه این سال برای شخص من از بهترین‌ها بود. من این جمله را در تمام ۲۵ مجموعه قبلی نیز اظهار داشته‌ام که کیفیت نگرش داستان‌ها و محوریت موضوعات هر سال جذاب‌تر و بدیع‌تر از سال گذشته می‌شود و این مجموعه هم بی‌شک متفاوت از اثرهای پیشین است. با وجود همه این‌ها، همچنان وظیفه‌ی انتخاب تعداد محدودی داستان از میان تعداد بسیار زیاد، بسیار تنش‌زا و دشوار است، چراکه هربار داستان‌هایی جا می‌مانند که انتخاب نکردنشان برای من افسوس بی‌پایانی به جای می‌گذارد. اگرچه از همان ابتدای امر سعی می‌کنم تا وظیفه‌ی خطیر گزینش را در نظر بگیریم، اما درنهایت با تعدادی بسیار بیشتر از آنچه باید مواجه می‌شوم که برای مرحله آخر انتخاب کنار گذاشته‌ام. جالب‌تر آنکه از سال ۱۹۶۷ تا سال ۱۹۹۱ تعداد داستان‌ها به ۴۷۴ داستان رسیده و خود گواه این مطلب است که انتخاب هر سال دشوارتر می‌شود.

اتفاقات تاریخی آن سال‌ها، وقایع اجتماعی و دغدغه‌های مردمی همیشه مانند یک سایه بر سر داستان‌ها سایه می‌افکند و اگر چیزی غیر از این انتظار داشته باشیم، یعنی در شناخت هنر نویسندگی گرفتار کژفهمی شده‌ایم. در این داستان‌ها، زندگی شخصی افراد موضوع اصلی را تشکیل داده که بیشتر وقایع قصه پیرامون همان موضوع می‌گردد و این یعنی برخلاف رمان که می‌تواند با توجه به طولانی بودن روایت و بهره بردن از فرصت کافی برای معرفی شخصیت‌ها و تجربیاتشان، که به حق به انسجام قصه و درک کامل مخاطب کمک می‌کند، به شرح و بسط جزئیات بپردازد، اما داستان کوتاه از چنین موهبت و فضایی برخوردار نیست و لاجرم می‌بایست در فرصتی محدود هم به معرفی شخصیت‌ها بپردازد هم داستان زندگی‌شان را تعریف کند و از همه مهم‌تر به پایانی قابل قبول دست پیدا کند. اینجاست که نویسنده داستان کوتاه خود نیز باید مدام دست به انتخاب بزند و از بین همه آنچه در ذهن دارد تا بر روایت بیفزاید، به چندین پاراگراف محدود بسنده کند. در نتیجه هرگز و هرگز نباید داستان کوتاه را با رمانی که در قالب کوچک درآمده اشتباه گرفت.

نکته بعد اینکه ما نباید از داستان‌هایی که در برهه زمانی مشخصی نوشته شده‌اند انتظار داشته باشیم که همگی به وقایع و اتفاق‌های آن دوره اشاره کنند، چراکه ممکن است داستان روایتی از برهه تاریخی به‌خصوصی باشد که مخاطب اصلاً آن دوره را درک نکرده است. برای مثال داستان «مزرعه‌ی ماسه سنگی»، نوشته جان آپدایک از همین دسته است. این داستان رابطه‌ی عاشقانه و در عین حال دشوار مادر و پسرش را در دوره پنجاه ساله روایت می‌کند. در نوع روایت و توالی اتفاق‌ها کاملاً مشخص است که نوع زندگی در طول زمان دچار تغییراتی می‌شود و حتی بر نوع رابطه‌جویی و مادرش تأثیر می‌گذارد. راوی در چنین داستان‌هایی حق ندارد آن برهه تاریخی به‌خصوص را به‌طور جداگانه شرح و بسط دهد و به‌ناچار مخاطب فقط از طریق نوع روایت و پشت سر هم آمدن اتفاق‌ها این امکان را دارد تا با آن دوره‌ی زمانی آشنا شود و در اینجا باز هم همان پروسه انتخاب اتفاق می‌افتد و داستان‌سرا مجبور می‌شود از میان همه‌ی آنچه در ذهن دارد فقط به تعداد محدودی فرصت ارائه شدن بدهد.

بیست و پنجمین دوره‌ی گردآوری مجموعه‌های منتخب اُ. هنری از اهمیت ویژه‌ای نسبت به سایر دوره‌ها برخوردار است. حداقل نام جشنواره را یدک می‌کشد و این یعنی اتفاق خاصی قرار است در این دوره به وقوع بپیوندد.

چکیده

معرفی مختصر کتاب در اثر پیش رو، ما با بیست و پنجمین مجموعه که مربوط به سال ۱۹۹۱ می‌شود، مواجه هستیم. در مجموعه منتخب این سال، بیست داستان می‌بایست به عنوان داستان‌های برتر، برگزیده می‌شد؛ و باز هم در میان نویسندگانش، نام جان آپدایک که این بار به عنوان برگزیده اول معرفی می‌شود و جویس کارول آتز به چشم می‌خورد. نتیجه‌ای که در همان وهله اول می‌توان گرفت، این است که ممارست در نویسندگی و به روز کردن اطلاعات و صد البته مهارت نگاشتن، خود می‌تواند دلیل برجستگی بی‌بدیل نویسندگان باشد.

گوشه ای از کتاب

اولین خاطره‌جویی از خانه، محو و نامشخص بود؛ مانند عکسی کهنه که با گذشت زمان رنگ‌پریده است. در طول جنگ جهانی دوم، خانواده او اتومبیل نداشتند و برای خروج از شهر آجری‌ای که پدرش در آن کار می‌کرد، مجبور بودند تا یکی کرایه کنند؛ و این موضوع آن‌قدر پسربچه ۱۲ ساله را خجالت‌زده می‌کرد که حتی نمی‌توانست به‌خوبی از شیشه اتومبیل به بیرون نگاه کند.

پسرک در مقابل تکان‌های اتومبیل، بوی تند لاستیک کف خودرو و دست پدرش که رگ‌های آن به‌خوبی نمایان بود و روی دنده حرکت می‌کرد، با خود کلنجار می‌رفت. چند مایل از دهکده‌ای که مزرعه در آن قرار داشت، دور شده بودند. جاده آسفالت از یک تپه بالا رفت، از کنار یک کلیسای کهنه سنگی گذشت و بعد به سطح صاف رسید؛ جایی که سرعتشان را کم کردند تا از جاده خاکی به مسیرشان ادامه دهند؛ جاده خاکی به‌قدری ماشین را تکان می‌داد که سرنشینان را دچار حالت تهوع شدیدی می‌کرد؛ حتی یک ساختمان هم به چشم نمی‌خورد. هیچ نشانی از تمدن نبود. به جز تک سیم تلفن که از روی تیرها می‌گذشت.

با یک دورِ دیگر، به یک جاده خاکیِ حتی باریک‌تر رسیدند. اتومبیل را متوقف کردند. جویی تا در را باز کرد همین که بوی چمن به مشامش خورد نتوانست مقاومت کند و بالا آورد. جزئیات را دقیق به‌خاطر نمی‌آورد، اما به یاد داشت که وقتی به خانه رسیدند اکثر مردم مزرعه آنجا بودند. کفش‌های پنبه‌ای و پشمی به پا داشتند و خیلی خجالت‌زده، مثل چهارپایانی که سرشان را پایین انداخته باشند، از سر راه آن‌ها کنار می‌رفتند. یادش می‌آید که آنجا دالانی وجود داشت پر از علف هرز و گِل؛ مرغ‌ها همیشه خدا آنجا پلاس بودند و سگ‌ها در روزهای گرم آنجا دست‌وپایشان را دراز می‌کردند و نفس‌نفس می‌زدند. چنین فضایی برای پسری در آن سن و سال دوست‌داشتنی و مجذوب‌کننده بود.

زمانی که آن‌ها، آن خانه و مزرعه هشتاد هکتاری را خریدند، او ۱۳ سال داشت. در باقی‌مانده باغچه‌های مقابل ورودی خانه زعفران و لاله کاشته بودند. یک درخت انگور هم از قبل آنجا روییده بود. وقتی بزرگ‌تر شد، حتی یادش هم نمی‌آمد که چطور و چه زمانی همه این اتفاق‌ها رخ داده بود. البته قسمت‌هایی از آن دالان هنوز در طویله مانده بود. یک‌بار حتی قسمتی از یک ستون گچی کوچک کنده‌کاری شده را به‌عنوان یادگاری به خانه خود در نیویورک برده بود. الگوی روی ستون به شکل یک دایره بود که سوراخی در وسط داشت، یک طرفش شبیه فلش و طرف دیگرش شکل ماهی بود. رنگ‌های لایه‌لایه آن شبیه به پولک‌های رنگارنگ بود. این ستون مدتی روی میز آپارتمانش ماند و بعد در کمد جای گرفت، جایی که کدوهای شکسته هالووین و دفترهای قدیمی به آنجا تبعید شده بودند. او هم مانند مادرش به‌سختی می‌توانست چیزی را دور بیندازد.

مطمئناً روزی را که همراه پدر و پدربزرگش دالان را خراب کرده بودند به خاطر می‌آورد. همان‌طور که کارهای قهرمانه دیگر را به یاد داشت: مثل خراب کردن دیوار بین دو اتاق طبقه‌ی پایین که با برداشتنش اتاق‌ها تبدیل به یک پذیرایی بزرگ شدند یا خراب کردن شومینه بزرگ و دودکش در آشپزخانه. جویی به یاد داشت که چطور سنگ‌های بزرگ را از پنجره زیر شیروانی به بیرون پرتاب می‌کرد.

نویسنده

جان آپدایک و دیگران

جان آپدایک و دیگران

در حال حاضر مطلبی درباره جان آپدایک و دیگران نویسنده گفت و گو با مردگان در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

مترجم

زهرا سلیمی

در حال حاضر مطلبی درباره زهرا سلیمی مترجم کتاب گفت و گو با مردگان در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

زهرا سلیمی

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید