«گفتوگو با مردگان» عنوان کتابی است که برگزیده داستانهای برندهی جایزهی اُ. هنری را به انتخاب ویلیام آبراهامز در بر دارد که زهرا سلیمی آن را ترجمه کرده است. آبراهامز میگوید: سال ۱۹۶۷ برای نخستینبار انتخاب مجموعه داستانهای برگزیده جایزه اُ. هنری به من واگذار شد. آن زمان فقط ۱۶ داستان انتخاب میشد و در میان نویسندگانش نامهایی چون جویس کرول اوتس، که به عنوان نویسنده داستان برتر انتخاب شد، و جان آپدایک به چشم میخورد. در اثر پیشرو ما با بیست و پنجمین مجموعه، که به سال ۱۹۹۱ مربوط میشود روبهرو هستیم. در مجموعه منتخب این سال، بیست داستان باید به عنوان داستانهای برتر برگزیده میشد و باز هم در میان نویسندگانش نام جان آپدایک، که اینبار به عنوان برگزیدهی اول معرفی میشود، و جویس کرول اوتس به چشم میخورد. نتیجهای که در همان وهله اول میتوان گرفت این است که ممارست در نویسندگی و بهروز کردن اطلاعات و صد البته مهارت نگاشتن، خود میتواند دلیل برجستگی بیبدیل نویسندگان باشد و چه دلیلی بر حقانیت جمله قبل بالاتر از اینکه در میان خیل عظیمی از نویسندهها باز هم از این اشخاص به عنوان برگزیدگان یاد میشود و برهان روشنی بر این حقیقت که هنر نهتنها ماندنی ، تحسینشدنی است.
درواقع مجموعه این سال برای شخص من از بهترینها بود. من این جمله را در تمام ۲۵ مجموعه قبلی نیز اظهار داشتهام که کیفیت نگرش داستانها و محوریت موضوعات هر سال جذابتر و بدیعتر از سال گذشته میشود و این مجموعه هم بیشک متفاوت از اثرهای پیشین است. با وجود همه اینها، همچنان وظیفهی انتخاب تعداد محدودی داستان از میان تعداد بسیار زیاد، بسیار تنشزا و دشوار است، چراکه هربار داستانهایی جا میمانند که انتخاب نکردنشان برای من افسوس بیپایانی به جای میگذارد. اگرچه از همان ابتدای امر سعی میکنم تا وظیفهی خطیر گزینش را در نظر بگیریم، اما درنهایت با تعدادی بسیار بیشتر از آنچه باید مواجه میشوم که برای مرحله آخر انتخاب کنار گذاشتهام. جالبتر آنکه از سال ۱۹۶۷ تا سال ۱۹۹۱ تعداد داستانها به ۴۷۴ داستان رسیده و خود گواه این مطلب است که انتخاب هر سال دشوارتر میشود.
اتفاقات تاریخی آن سالها، وقایع اجتماعی و دغدغههای مردمی همیشه مانند یک سایه بر سر داستانها سایه میافکند و اگر چیزی غیر از این انتظار داشته باشیم، یعنی در شناخت هنر نویسندگی گرفتار کژفهمی شدهایم. در این داستانها، زندگی شخصی افراد موضوع اصلی را تشکیل داده که بیشتر وقایع قصه پیرامون همان موضوع میگردد و این یعنی برخلاف رمان که میتواند با توجه به طولانی بودن روایت و بهره بردن از فرصت کافی برای معرفی شخصیتها و تجربیاتشان، که به حق به انسجام قصه و درک کامل مخاطب کمک میکند، به شرح و بسط جزئیات بپردازد، اما داستان کوتاه از چنین موهبت و فضایی برخوردار نیست و لاجرم میبایست در فرصتی محدود هم به معرفی شخصیتها بپردازد هم داستان زندگیشان را تعریف کند و از همه مهمتر به پایانی قابل قبول دست پیدا کند. اینجاست که نویسنده داستان کوتاه خود نیز باید مدام دست به انتخاب بزند و از بین همه آنچه در ذهن دارد تا بر روایت بیفزاید، به چندین پاراگراف محدود بسنده کند. در نتیجه هرگز و هرگز نباید داستان کوتاه را با رمانی که در قالب کوچک درآمده اشتباه گرفت.
نکته بعد اینکه ما نباید از داستانهایی که در برهه زمانی مشخصی نوشته شدهاند انتظار داشته باشیم که همگی به وقایع و اتفاقهای آن دوره اشاره کنند، چراکه ممکن است داستان روایتی از برهه تاریخی بهخصوصی باشد که مخاطب اصلاً آن دوره را درک نکرده است. برای مثال داستان «مزرعهی ماسه سنگی»، نوشته جان آپدایک از همین دسته است. این داستان رابطهی عاشقانه و در عین حال دشوار مادر و پسرش را در دوره پنجاه ساله روایت میکند. در نوع روایت و توالی اتفاقها کاملاً مشخص است که نوع زندگی در طول زمان دچار تغییراتی میشود و حتی بر نوع رابطهجویی و مادرش تأثیر میگذارد. راوی در چنین داستانهایی حق ندارد آن برهه تاریخی بهخصوص را بهطور جداگانه شرح و بسط دهد و بهناچار مخاطب فقط از طریق نوع روایت و پشت سر هم آمدن اتفاقها این امکان را دارد تا با آن دورهی زمانی آشنا شود و در اینجا باز هم همان پروسه انتخاب اتفاق میافتد و داستانسرا مجبور میشود از میان همهی آنچه در ذهن دارد فقط به تعداد محدودی فرصت ارائه شدن بدهد.
بیست و پنجمین دورهی گردآوری مجموعههای منتخب اُ. هنری از اهمیت ویژهای نسبت به سایر دورهها برخوردار است. حداقل نام جشنواره را یدک میکشد و این یعنی اتفاق خاصی قرار است در این دوره به وقوع بپیوندد.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک