کتاب جامعه شناسی احساسات

فاصلة ا ما گریه میکنند. در وقتی به دنیا می آییم صدای صدای گریه ما به هوا می رود و زمانی که می میریم برای ما این دو گریه انبوهی از از احساسات را در طول زندگی تجربه میکنیم در دوران کودکی در آغوش مادر و پدر، محبت را احساس میکنیم در روزهای مدرسه شادی و غم در فضای کلاس وجود دارد و حسن رقابت و مهر با همکلاسیها در وجود ما به جریان می افتد برای قبولی در امتحانات و کنکور نگران شده؛ سپس عاشق میشویم و زندگی مشترک تشکیل میدهیم بچه های خود را دوست داریم و به دلیل رشد و موفقیت آنها احساس غرور میکنیم و گاهی از رفتارشان شرمگین میشویم. نشستن نوه هایمان بر زانوان ما را مسرور و غم از دست دادن پدر، مادر همسر و دوستان ما را در دریای طوفان زده غم رها می کنند. علاوه بر کل جریان حیات هر موقعیت زندگی روزمره ما نیز به احساسات گره خورده است. ما با دوستان خود درد دل میکنیم در هنگام رانندگی خشم و تعجیل احساسات معمول ما هستند. در محیط کار پشت میز می نشینیم با همکارمان دغدغه های شغلی را به دل نگرانی هایمان پیوند می زنیم. خلاصه احساسات ما به همه این موقعیتها گره خورده است؛ از این رو به نظر می رسد احساسات، جزء جدایی ناپذیر از کل جریان حیات و موقعیتهای زندگی روزمره هستند و گویی تجربه انسان بودن با تجربه احساسی ملازم است گره خوردن تجربیات زندگی و تجربیات احساسی از دو منظر اهمیت می یابد. از یک سو، این تجربه های احساسی از دیرباز وجه مرموز و ناشناخته ما را به عنوان انسان تشکیل داده اند. ما به طور نوعی دچار حالتهای احساسی و هیجانی میشویم بدون اینکه متوجه باشیم چه اتفاقی در درونمان در حال رخ دادن است. از سوی دیگر در بسیاری از مواقع این ما نیستیم که این حالت ها را به وجود می آوریم؛ بلکه تنها در معرض تجربه آنها قرار میگیریم؛ بنابراین به همین دلیل تلاش برای شناخت این جنبه اسرار آمیز انسان سان همواره جزء دغدغه های بنیادین بوده بوده است؛ از این رو مطالعه احساسات، وجه مهمی از مطالعه انسان خواهد بود.

جامعه شنا مه شناسان همواره در تبیین و تفسیر پدیده های ا اجتماعی از عقل گرایی یونانیان و تجربه گرایی برخی فیلسوفان مدرن زیاده خواه است تعینات ساختاری اور او را محاط کرده اند و واقعیت اجتماعی طبقه و ساختار قدرت وی را کنترل میکنند. نند بدون شک احساسات این انسان ت این انسان مقهور ساختار امور جانبی و کم اهمیتی تصور می شدند که تنها در جهان جهان روان و فردی تأثیر داشتند؛ اما به مرور این ان انسان بهره گرفته اند. متأثر ر از این دو جریان عده ای معتقدند انسان به عنوان موجود اجتماعی پوزیتویستی مخالفان خود را تولید کرد. عده ای با عقیده ای ناظر بر اختیار انسان بر ماهیت فعال عال خلاق و لاق و معناساز کنشگران در جریان کنش را در برساخت واقعیت اجتماعی مبنا قرار میداد؛ دوم به عنوان بخش مهمی از وجود انسان ارزش مطالعاتی متقابل تأکید کردند. این چر چرخش ذهنیت کنشگران بنابراین احساسات نیز نه به عنوان امری دست پیدا کردند ارزش انسان احساسی سنت پوزیتوسیتی را نیز به تمکین مجبور کرد؛ از این رو احساسات که از این پدیده هایی روان شناختی یا فیزیولوژیکی محسوب میشدند که باید در رشته هایی مثل پیش....

نظریه های جامعه شناسی احساسات

بخش اول نظریه پردازان کلاسیک جامعه شناسی احساسات در بین نظریه پردازان کلاسیک ،جامعه شناسی کارل مارکس ماکس وبر امیل دورکیم و جورج زیمل به عنوان شخصیت های دایره المعارفی این علم شهرت بیشتری دارند این جامعه شناسان درگیر شکل گیری و عملکرد جامعه مدرن بودند و مسائلی چون نظم و همبستگی اجتماعی تعین زیر ساختی اقتصاد یا فرهنگ و کلان شهر را در دنیای مدرن بررسی میکردند؛ از این رو احساسات در اندیشه این افراد نه در متن که در حاشیه آثار آنها به چشم میخورد و به جز زیمل که مقالاتی درباره احساسات نگاشته است، دیگران بر احساسات متمرکز نبودند. مارکس احساسات را کیفیت طبیعی انسان در جهان میدانست که با زیربنا و روابط تولیدی در جامعه سرمایه دارانه تحریف میشد و بر از بینش سرمایه داری رمانتیک حمایت میکرد که نگران رخت بستن احساسات آدمی در جامعه مدرن بود زیمل از احساسات اولیه و ثانویه ای سخن میگفت که هم در کلان شهر و هم درباره سنخ بندی وی فهمیدنی بود دورکیم نیز احساسات را هم برحسب همبستگی و هم بر حسب مناسک و آیینها شرح کرده بود.

کارل ماركس (۱۸۸۳-۱۸۱۸)

کارل مارکس پیش از هر چیز انسان را موجودی طبیعی میداند؛ با این حال به چیزی به نام «طبیعت انسانی» یا «ماهیت انسانی باور ندارد؛ زیرا معتقد است آگاهی نیست که زندگی را تعیین میکند؛ بلکه زندگی است که آگاهی را معین میکند کالینیکوس ، ۱۲۰:۱۳۸۳) از نظر وی ماهیت انسانی در رابطه با طبیعت تعریف شدنی است و بالطبع احساسات نیز در این میان قرار دارند. وی سه عنصر اصلی در رابطه انسان و طبیعت را ادراک» جهت یابی و فرایند بهبود سازی میداند.