جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
259,000
هرودوت میگوید در دنیای قدیم نژاد یونانی نسبت به سایر نژادهای بشری متمایزتر باهوشتر و رها از پوچی بود. به طور کلی اسطوره های یونان و روم طرز تفکر و احساس از انسان را در سالهای دور گذشته نقل میکنند کاری که قبلاً صورت نگرفته بود بر این اساس از طریق روایتهای مزبور ما می توانیم راه انسان متمدن امروزی را از آن ایام که با طبیعت آمیخته بود تا به امروز که از آن دور افتاده است دنبال کنیم علت واقعی توجه به اسطوره این است که ما را به زمانی میبرد که جهان هنوز جوان بود و مردم با خاک ،درختان ،دریا ،گلها تپه ها و آنچه در فراسوی احساس کنونی ماست ارتباط نزدیک داشتند اسطوره ها هنگامی شکل گرفتند که بین حقیقت و وهم تمایزی اندک وجود داشت خیال و رؤیا زنده و روشن بود و به دلیل و برهان نیازی نبود؛ بنابراین هر کس در جنگل قادر بود پرواز فرشته ای را از میان درختان ببیند یا هنگام خم شدن روی برکه برای نوشیدن آب در اعماق آن پری دریایی را مشاهده کند.
چهارمین نسل هیولاها ، از خون او بیرون جهیدند و از همین خون ارینیس ها (الهگان انتقام یا فیوری ها زاده شدند. وظیفه این موجودات تعقیب و تنبیه گناهکاران بود. آنان را چنین وصف کرده اند: «در تاریکی قدم بر میدارند و بسیار موحش و ترسناکند، از سرهایشان مارها آویزانند و از چشمانشان اشک خون آلود میبارد. سرانجام سایر غولان از زمین رانده شدند ولی ارینیسها باقی ماندند و تا زمانی که گناه در جهان وجود دارد. از آن هنگام تا سالهای بی شمار کرونوس که در روم ساترن یا شیطان نامیده میشود. حاکم جهان هستی بود و با یاری خواهرش ملکه رنا که به لاتین او را اوپس می نامیدند. فرمان روایی میکرد. بالاخره یکی از پسرانش که بعدها گرداننده بهشت و زمین شد، به نام زئوس یا به لاتین ژوپیتر علیه او سر به شورش نهاد و برای کارش نیز دلیل خوبی داشت. کرونوس که میدانست روزی یکی از پسرانش او را از اریکه قدرت به زیر خواهد کشید. فکر کرد تا علیه سرنوشت خود دست به کار شود به همین جهت بچه هایش را پس از تولد میخورد ولی همسرش ،رئا وقتی ششمین فرزند را به دنیا آورد، موفق شد مخفیانه او را از کرت بیرون برد او سنگی بزرگ زیر جامه اش گذاشت و آن را بیرون آورد و به شوهرش داد و او هم به تصور اینکه بچه است آن را بلعید بعدا که زئوس بزرگ شد با کمک مادر بزرگش ،زمین پدر را مجبور کرد تا بچه های دیگر را هم از حلقومش به در آورد. این ماجرا در دلفی اتفاق افتاد جایی که جهانگرد بزرگ پاسانیاس در سال صدوهشتاد میلادی درباره اش چنین گزارش داده است: سنگ عظیمی است که هر روز توسط کاهنان دلفی صیقل میشود.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک