کتاب تنگسیر نشر نگاه را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
کتاب تنگسیر نشر نگاه
تنگسیر
ناموجود
3.9 (4)
معرفی محصول
در این رمان، سرگذشت "زارمحمد "روستایی زحمتکشی روایت میشود که در پی عمری رنج کشیدن پولی گرد میآورد و آن را به منظور کسب سود، به سوداگری میسپرد ;اما سوداگر به یاری حاکم شرع، وکیل و دلال پولش را بالا میکشد . التماسهای زارمحمد برای باز گرداندن حقش ;به جایی نمیرسد و او که صبرش به پایان رسیده و به صلاحیت سازمانهای قضایی بیاعتماد شده در پی اقدام فردی برمیآید و ....
داشت نزدیک میشد و محمد صدای نفیر خشن خشم آلودش را می شنید بینی و پوزه اش تر بود و مف لزج سبزی از سوراخ های دماغش بیرون زده بود محمد رطوبت بینی او را تو صورت خودش حس می کرد. سر گاو پایین بود و نوک شاخهای برنده اش را آماده زدن کرده حالا دیگر آن قدر به محمد نزدیک شده بود که تیزی مرگبار بود. شاخ های او را رو سینه خودش حس میکرد. ولی او آرام سر جایش ایستاده بود و پشتش را به گنده نخل زور می داد.
در این هنگام گاو خیز برداشت و جفتکی پراند و به محمد حمله کرد.
وقتی محمد سوزش نفیر او را رو تن خود حس کرد، ناگهان با یک خیز جا خالی داد و از کنده نخل کنار رفت.
سر گاو با تمام نیرویی که در حمله داشت چنان خرد کننده به درخت خورد که پاهاش تو قیر جوشنده ماسه ها چفت شد و تنش چرخ خورد و سرش با تنش تلو تلو خورد منگ شده بود. محمد امانش نداد. از عقب جهید و شاخ هایش را گرفت و بیرحمانه دو لگد مرگبار خواباند تو شکمش گاو سست شد و رو پاهاش تاب خود محمد فرصت یافت و به چابکی جای خود را عوض کرد و همچنان که شاخ های او تو دستش بود رفت جلوی او و با تمام قوت سنگینی خود را روی او انداخت و او را از عقب محکم به نخلی کوبید و همان دم دو لگد زد به دست هایش که تعادلش از دست رفت و به زانو درآمد.
اما هنوز پاهای گاو راست رو زمین ستون بود و با خشم تمام سرش را تکان میداد و محمد را چند قدم رو زمین کشانید. محمد پشت سر هم چهار مشت، مانند پتک روی شقیقه های او کوبید. گاو گیج گیج شد و پاهاش شل شد و رو زمین افتاد بعد به چالاکی شاخ هایش را محکم پیچاند و سرش کج شد و تنش کج شد و رو پهلو غلتی
زاده ۱۴ تیر ۱۲۹۵، با نام مستعار محمدصادق چوبین، نویسنده، مترجم، نمایشنامهنویس و از پیشروان داستاننویسی در ایران است. او به همراه صادق هدایت و بزرگ علوی جزء نویسندگان معاصر و از پیشگامان شکستن ادبیات سنتی است.
انجوی شیرازی او را یکی از نویسندگان مقتدر ادب فارسی معاصر میدانست و مسعود فرزاد در مورد او میگفت: «صادق چوبک نویسندهای است که باعث افتخار کشور ماست و آثارش، هم خواندنی و هم قابل ترجمه به زبانهای مهم است. هر چند سالهای بعد از انقلاب، اثری از چوبک در وطنش منتشر نشد، اما نام وی به عنوان یکی از پیشروان داستاننویسی ایران، در اذهان زنده ماند.»
در داستانهای او زندگی وازدگان جامعهی واپسمانده، از زاویههای تازه توصیف میشود، بهطوریکه میتوان گفت تا قبل از او، جزء هدایت در کتاب علویه خانم) هیچ نویسندهی دیگری با چنین اشتیاقی به زندگی ولگردان، تریاکیها، بیچارگان، مردهشویها و… نپرداخته بود.
صادق چوبک برخلاف نویسندگانی چون محمد حجازی و علی دشتی، نظم حاکم را، هماهنگی به سامان و هنجار نشان نمیدهد؛ بلکه میکوشد در هم ریختگی و آشفتگی آن را یادآور شود؛ اما وضعیت بهتری را پیشنهاد نمیکند و حتی تلاش برای گسیختن از وضع موجود را هم بیهوده میداند.
چوبک زبان خاص خود را دارد. گرچه در اوایل، این زبان همسایگیهایی با زبان صادق هدایت داشت ولی بعدها چوبک این همسایگی را پشت سر گذاشت و به سوی زبانی دقیقتر از زبان هدایت قدم برداشت.
چوبک از مجموع تصاویر مختلف زبان، بیشتر از تشبیه و پس از آن، از استعاره استفاده میکند. محتوای زبان چوبک، شفافیت خود را نخست از طریق این تصاویر به دست میآورد و در درجهی دوم، از طریق اشارات عامیانه و در مرحلهی سوم از اشعار و قصههای عامیانه، که بیشتر متعلق به بوشهر و شیراز هستند، به دست میآورد. غنای این زبان، متعلق به این سه ریشهی انسانی است.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک