1
بنر بالای صفحه
IdeBook.ir
  • قیمت قبل
  • فروش ویژه

کتاب اشک قاتل

معرفی کتاب اشک قاتل

4.5 (5)
کتاب اشک قاتل، اثر آن لور بوندو ، با ترجمه بهار اشراق ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1401 توسط انتشارات پارس کتاب ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی پالتوئی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
موجود
قیمتِ جدید در بازار: 75,000
قیمت ایده بوک: 65,000 15%

55,500

محصولات بیشتر
اشک قاتل

مشخصات محصول

نویسنده: آن لور بوندو
ویرایش: -
مترجم: بهار اشراق
تعداد صفحات: 162
انتشارات: پارس کتاب
وزن: 131
شابک: 9786226028479
تیراژ: -
اندازه(قطع): پالتوئی
سال انتشار: 1401
تصویرگر: -
نوع جلد: -

معرفی محصول

(داستان های فرانسه،قرن 21م)

گوشه ای از کتاب

سم‌های اسب روی آسفالت می‌کوبید و سوراخ‌های بینی‌اش گشاد شده بود؛ آنجل روی زین نشسته بود و پائولو را صدا می‌کرد. چیزی نمی‌دید و نقطه‌ی رنگ‌ها و شکل‌های تیره و تاری از جلو چشمش فرار می‌کردند.

مردم پشت سرش فریاد می‌زدند: سوارکار دیوانه! سوارکار دیوانه!

آنجل با اسب راهش را از بین جمعیت باز می‌کرد و می‌رفت. به سمت قایق‌ها هجوم برد. به سمت بشکه‌ها و طناب و زنجیرهای اسکله و گروهی از ماهیگیران و صندوق‌های ماهی پرید. نمی‌شد فهمید چه کسی است که شیهه می‌کشد: مرد یا اسب. چشم‌های هر دویشان پرجوش و خروش بود.

خانمی فریاد زد: پلیس را خبر کنید!

دیگری گفت: و یک تیمارستان را!

دنباله‌ی کت آنجل با هر پرش اسب بلند می‌شد. شکل شبح شده بود، موجودی غمگین که از دنیایی فراموش‌شده آمده بود.

سرانجام، شبح به انتهای بارانداز رسید. اسب در مقابل دریا روی دو پا بلند شد. بار دیگر پائولو را صدا زد. پشت سرش، مردم بندر از بهت بیرون آمدند. این صحنه تابه‌حال اتفاق نیفتاده بود. باید به پلیس خبر می‌دادند.

وقتی صدای زنگ‌ها درآمد، آنجل ناپدید شد. وقتی پلیس به بندر آمد، چند رهگذر نشانی‌های مردی سوار بر اسب را دادند. برای همین، شناسایی آن مرد ساده بود. پلیس در پی پاسخ این پرسش‌ها بود: آیا این مرد به چیزی آسیب رسانده بود؟ چند جعبه‌ی ماهی را برگردانده بود و چند ماهی مرده را له کرده بود. آیا به کسی آسیب رسانده بود؟ بله، باعث شده بود مرد ماهیگیری از ترس در آب‌های سرد و کثیف بندر بیفتد. برای احتیاط، پلیس به پرونده‌های شهرهای دیگر نگاه کرد و به پرونده‌ی مردی دیوانه که جنایاتش تا سانتیاگو می‌رسید برخورد.

آنجل به‌سرعت می‌تاخت، چشمانش پر از اشک بود. با سرعت در طول ساحل حرکت کرد و جاده‌های سنگفرش و زمین‌های برهوتی را پیمود که باد در آن‌ها با علف‌ها بازی می‌کرد. در تمام مدت، پائولو را صدا می‌زد. ممکن بود هر اتفاقی برایش افتاده باشد!

-پائولو! پائولو!

ناگهان آنجل الاغ را دید که سرشاخه‌های درخت لبه‌ی پرتگاه را می‌جود. افسار اسب را کشید تا آرام‌تر برود. قلبش از تپش افتاد. بچه را نمی‌دید. آرام‌آرام قدم برمی‌داشت. نمی‌خواست او را بترساند.

وقتی دور بوته‌ی خاردار چرخ زد، جثه‌ی کوچک پائولو را درست پشت الاغ پیدا کرد. قلب آنجل دوباره شروع کرد به تپیدن؛ اما پائولو لبه‌ی پرتگاه چه می‌کرد؟ آنجل یواش از اسب پیاده شد و به سمت کودک رفت. باد در گوش‌هایش می‌پیچید. به‌شدت سرد بود. دریای بیکران جلو چشمش پدیدار شد و به نظر می‌آمد پرتگاه مانند کشتیِ گیرافتاده‌ای بالا و پایین می‌رود.

آنجل زیر لب گفت: پائولو!

کودک از کنار شانه‌اش نگاه کرد. دو سه متر از هم فاصله داشتند.

پائولو گفت: می‌خواهم خودم را پرت کنم.

آنجل سعی کرد جیغ نکشد. چند سنگ از زیر انگشتان آن پسر گریان غلتید و پایین افتاد. چیزی نمانده بود از پرتگاه پایین بیفتد.

آنجل پرسید: چرا می‌خواهی این کار را بکنی؟

-می‌خواهم بمیرم.

-چرا می‌خواهی بمیری؟

پائولو پاسخی نداد و به سمت دریا رو کرد. آنجل با احتیاط قدمی به جلو برداشت. بعد ایستاد، می‌دانست که زندگی پسر به مویی بند است.

-می‌شود بیایم کنارت؟

-نه، می‌خواهی منصرفم کنی.

-چرا باید این کار را بکنم؟

پائولو به آنجل نگاه کرد.

آنجل ادامه داد: برای چه باید جلوت را بگیرم؟

الاغ گوش‌هایش را حرکت داد و پائولو گفت: چون… چون کارهایی می‌کنی که اذیتم کنی.

-این دلیل واقعی‌اش نیست.

-نه؟ پس برای چه مامان و بابایم را کُشتی؟ چرا به خانه‌ی من آمدی؟ چرا به من یک روباه دادی؟

آنجل سعی کرد سریع فکر کند: درست است همه‌ی آن کارها را کردم. چرا؟ چون ناشی و دست‌وپاچلفتی‌ام.

لبخندی به لب‌های کودک آمد و تأیید کرد: خیلی دست‌وپاچلفتی‌ای! بعد دوباره حال‌وهوایش تیره‌وتار شد و گفت: می‌خواهم خودم را پرت کنم.

-صبر کن. حرفم هنوز تمام نشده.

نویسنده

آن لور بوندو

آن لور بوندو

آن لور بوندو، در ۲۳ آوریل سال ۱۹۷۱، در منطقه‌ای در اطراف پاریس به دنیا آمد، جایی که همچنان با دو فرزندش در آنجا زندگی می‌کند. بوندو در دانشگاه، در رشته‌ی ادبیات مدرن تحصیل کرده است و در طول دوران تحصیل کارگاه‌های نویسندگی را برای کودکان محروم ایجاد کرد که درنهایت این امر سبب شد تا جایزه‌ی فاندیشن فرانسه به او تعلق گیرد.

پس از چندین فعالیت تئاتری، بوندو در سال ۱۹۹۶، به تحریریه‌ی انتشارات بایارد پیوست. در آنجا او روی یک نشریه‌ی ادبی و آموزشی با نام J’aime Lire برای کودکان کار کرد و در سال ۱۹۹۸ در راه‌اندازی یک مجله جدید کودکان با عنوان ماکسیم شرکت کرد.

بوندو در سال ۲۰۰۰، خود را از روزنامه‌نگاری بازنشست کرد تا وقت خود را منحصراً به نویسندگی اختصاص دهد و این امر منجر به خلق چندین کتاب برای کودکان از جمله سرنوشت لینوس هاپ و زندگی دوم لینوس هاپ شد. بوندو همچنین آهنگ‌هایی برای تئاتر می‌نویسد.

«اشک قاتل» یکی از جذاب‌ترین آثار بوندو است. در پابلیشرز ویکلی پیرامون این اثر می‌خوانیم: نثر بوندو همچون زمینی خشک است. نمادها و تصاویر او تیز هستند: ارواح کودکان مرده، یک پارچ شکسته، یک مشت خاک.

منتقد دیگری می‌نویسد: سبک افسانه‌وار، تأثیرگذار و روایت جذاب نویسنده، این داستان غیرمعمول را تا پایان رستگارانه‌اش حفظ می‌کند. گیلیان انگبرگ در بوک‌لیست ضمن ستایش بوندو برای کشف موضوعات مهم، اشاره می‌کند که این نویسنده با حقیقتی بی‌دردسر و احساسی، جهانی را توصیف می‌کند که در آن، اخلاق قلبی همیشه با اخلاق جامعه متمدن مطابقت ندارد.

مترجم

بهار اشراق

در حال حاضر مطلبی درباره بهار اشراق مترجم کتاب اشک قاتل در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

بهار اشراق

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید