جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
96,200
شب کریسمس
ویژگی لندنی
سفر به شمال
خاک سپاری خانم در ابلو
آن سوی گذرگاه
صدای یابو و درشکه
آقای جروم ترسیده است
اسپایدر
در اتاق بچه
سوت بزن تا بیایم
یک بسته نامه
زن سیاه پوش
. .
به حرکت کرد در را بست توده هوای سرد و مرطوبی که او با خود آورد به برودت کوپه افزود و در اثنایی که غریبه دکمه های پالتویش را می گشود، متوجه شدم شبی است ملال انگیز غریبه کنجکاوانه مرا ورانداز کرد هر چند که حالتش خصمانه نبود سپس به وسایلم روی رف نگاهی انداخت و بعد با اشاره سر ابراز رضایت کرد. انگار هوای بدی را با هوای بد دیگری عوض کرده ام. وقتی لندن را ترک می کردم مهی هولناک در آن حاکم بود و اینجا هم هوا ظاهراً آن قدر سرد است که ممکن است برف ببارد.
گفت: «برف نیست. تا صبح باد فروکش میکند و باران را با خودش می برد.
خیلی خوشحالم که این را میشنوم.
اما اگر فکر میکنید با آمدن به اینجا توانسته اید از مه فرار کنید در اشتباهید. اینجا غبار سراغ ما می آید.»
«غبار؟»
«بله، غبار غبار دریا مه دریا مه های دریایی تا لحظاتی دیگر از دریا می غلتند و از باتلاقها میگذرند و به خشکی میآیند طبیعت اینجا همین است. یک لحظه هوا مثل روزهای تابستان صاف است و لحظه ای بعد...» با حرکت دست ناگهانی بودن این مه ها را نشان داد وحشتناک است. اما اگر در کرایتین بمانید قسمت های بدش را نمی بینید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک