1
بنر بالای صفحه
IdeBook.ir
  • فروش ویژه

کتاب جاده جنگ11

معرفی کتاب جاده جنگ11

4 (2)
کتاب جاده جنگ11، اثر منصور انوری ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1398 توسط انتشارات سوره مهر ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
موجود
قیمت ایده بوک: 110,000 26%

81,400

موضوعات مرتبط

محصولات بیشتر
جاده جنگ11

مشخصات محصول

نویسنده: منصور انوری
ویرایش: -
مترجم: -
تعداد صفحات: 695
انتشارات: سوره مهر
وزن: 873
شابک: 9786000328627
تیراژ: -
سال انتشار: 1398
تصویرگر: -
نوع جلد: -

معرفی محصول

(داستان های فارسی،قرن14)

چکیده

فوج سوار از تایباد تا آن نواحی را با شتاب طی کرده بود تا به موقع به محل مأموریت خود برسد. ژاندارم ها خسته و کوفته و متعجب از این قرار ملاقات و معامله پشت تخته سنگ ها و صخره ها به کمین نشسته بودند. طرف افغانی راه دور و درازی را از سرحدات کشور خود تا آنجا پشت سر گذاشته بود در حالی که معمولاً معاملات و ملاقات ها در همان حدود تایباد و تربت جام صورت می گرفت! ژاندارم ها در انتظار ظاهر شدن سواران دو طرفِ معامله پشت مواضع خودشان چرت می زدند. خستگیِ ناشی از سفری طولانی آن ها را به کرختی و خواب آلودگی کشانده بود. کمابیش می دانستند این معامله مربوط به محمولهٔ بزرگی از مواد افیونی است که چندین قاطر آن را حمل می کنند و دو طرفْ افراد مسلح زبده ای همراه خود دارند. دو ژاندارم پشت صخره ای که برآمدگیِ یک دیوارهٔ سنگی بر آن سایه انداخته بود چشم به خم دره دوخته بودند. یک گروهبانِ پا به سن گذاشته ــ که طی سال های طولانی خدمتش تجربه های زیادی اندوخته بود ــ کلاهش را از سرش برداشت روی برآمدگی صخره گذاشت و کفِ دست به سرِ کم موی عرق کرده اش کشید و نگاهش را در امتداد معبر گرداند و گفت «سگ مصّب ها بیاین دیگه. انگار دارن عروس بزک می کنن! بیایید جنساتون رو بدید و پول بادآورده رو بگیرید و برید گورتون رو گم کنید تا منِ مادرمرده کپهٔ مرگم رو بذارم! از بس به اون پیچ دره خیره شدم چشمام آلبالو گیلاس می چینه!» هم قطارش سرجوخه ای ریزنقش آب دهانش را قورت داد و هیجان زده گفت «یعنی درگیری پیش نمی آد! به همی راحتی معامله می کنن و می رن پیِ کارشون؟» گروهبان با تمسخر صدایی برآورد و گفت «درگیری! درگیری واسه چی؟ تازه پس ماها اینجا دست خریم! وقتی بزنن به تیپ و تال همدیگه تازه نوبت به ما می رسه جون تو.» سرجوخه حیرت زده گفت «یعنی باهاشون درگیر می شیم؟» ــ آره دیگه بچه جون. واسه همین اینجاییم دیگه! مثل اینکه تو باغ نیستی؟ نه! سرجوخه که از شنیدن «درگیری» وحشت برش داشته بود هاج و واج نگاهش کرد. گروهبان سر بیخ گوشِ سرجوخه گرفت و گفت «قراره ما حساب اون یارو افغونی ها رو برسیم!» سرجوخه مبهوت گفت «چرا؟» گروهبان سوتی ممتد کشید و گفت «چون که دستور داریم!» ــ یعنی قراره اونا رو بکشیم؟!

نویسنده

منصور انوری

منصور انوری

در حال حاضر مطلبی درباره منصور انوری نویسنده جاده جنگ11 در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید