جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
22,250
اودت گفت: اگر پسر بعد از رفتن جغد، زیگفرید رو به اورت کرد و پرسید: «چطور میشود طلسم جادوگر را باطل کرد؟ اودت کنه شجاعی که از رو تو یار تو نترسد، از من درخواست ازدواج کند. فلسم باطل میشود و من به شکل انسانی می خودم بر می گردم زیگفرید گفت: «از قضا، فردا شب جشنی در قصر برگزار میشود و من باید همسر آینده ام را انتقا را انتخاب کنم. اگر در این بشن شرکت کنی من در حضور همه از تو خواستگاری میکنم در خوشرو در همان موقع اولین اشعه خورشید آسمان را روشن کرد. خودت گفت «متشکرم شاهزاده، بعد تبدیل به خوشد همراه با بقیه قوها، پرواز کرد. زیگفرید از اینکه می توانست اورت را نجات دهد، خوشحال بود، با روشن شدن هوا و رفتن قوها، او و سربازانش هم به قصر برگشتند. آن شب قصر از دور می درخشید و صدای موسیقی زیبایی از آن به گوش می رسید. شش شاهزاده قائم، از سرزمین های دور و نزدیک برای شرکت در جشن آمده بودند. همه آنها می خواستند با هنرنمایی نظر زیگفرید را جلب کنند. اما زیگفرید تنها به فکر اودت بود که هنوز نیامده بود.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک