نمايشنامهي «سيزوئه بانسي مرده است» از يک زاويه تصويري است هولناک و خشمانگيز و درعينحال طنزآميز از زندگي انسان سياهپوست در نظام ددمنشانهي «آپارتايد» يا «جدايي نژادي» در افريقايي جنوبيِ پيش از«نلسون ماندلا»، و از زاويهاي ديگر، تراژدي انسان در ميدان ستمگري و ستمکِشي است، در موقعيتي که زندگي کردن يا حتي زندهماندن هم براي بسياري از مردمِ محروم از آزادي و حقوق انساني، تقريباً غيرممکن ميشود.در يکي از اين موقعيتهاست که «سيزوئه» که «جواز» عبور و کار در شهرهاي سفيدپوستان را ندارد، بايد هويت خود را به يک «مُردهي جوازدار» بدهد و خود بميرد تا بتواند با هويت او کار کند و به زندگي ادامه بدهد: تاختزدن شخصيت و عزّتنفس انساني با لقمهناني و سرپناهي. و اين چيزي است که با رواج استبداد و ستم در هرجا و هرزماني به صورتهاي مختلف انفاق ميافتد.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک