1
37,000
بسم رب الشهدا و الصديقين یاد شهیدان یادبود ارزشهای انسانی و گرامیداشت آنان، تجلیل از برترین خصال بشری است. یاد شهیدان باید با تدبیر و عبرت گیری همراه باشد. آنان همان فرزانگانی هستند که جان عاریت را که کالایی تمام شدنی و رو به زوال است با نعیم پایدار الهی سودا کردند و خود را از خسرانی که هر انسانی خواه ناخواه دچار آن است. یعنی اضمحلال تدریجی سرمایه زندگی - به نیکوترین وجه رها ساختند. عمل صالح آنان که از ایمانی پایدار ریشه گرفته است
برترین عمل های صالح است.
مقام معظم رهبری میل با نیت قرب الهی و به احترام سالها رفاقت و برادری با جمعی از شهدای مدافع حرم قدم و قلممان را متبرک به عطر یاد و خاطره عزیزانمان میکنیم و امیدواریم این بضاعت اندک را بپذیرند.
مؤسسه فرهنگی - پژوهشی مبین به منظور اطاعت از فرامین ولی امر مسلمین مبنی بر ثبت و نشر آثار و خاطرات شهدا، قدم در این راه گذاشته است و امید داریم به عنایت و نظر این اولیای الهی، ابعاد پیدا و پنهان زندگی کاری و شخصی شهدای غریب مدافع حرم را تبیین نماییم و جامعه را با شمیم دل انگیز ایثار و شهادت معطر سازیم با اعلام نظرات خود مشوق ما در این راه باشید. موسسه فرهنگی پژوهشی مبین
قبل از خواب مقدس همه ما را دور خودش جمع کرد و یک قرار
مهم گذاشت یه مسابقه ویژه داریم.
من طبق معمول شرط داشتم من مسابقه دوست دارم، اما اگر سخت باشه دوست ندارم
صورت مقدس مثل گل خندید نترس باجی قشنگم آسونه.
مخصوصاً برای سمیه خانم من خیلی آسونه دست من را پیش کشید و کنار خودش نشاند بچه ها شش تا سوره تو قرآن هست که با کلمه «يُسَبِحُ) شروع میشه مثل سوره حشر اگر ما شبها
قبل از خواب این شش تا سوره رو بخونیم خیلی اتفاقات خوبی تو زندگی مون رقم میخوره ...
مثلاً چه اتفاقی؟
مثلاً اینکه به لطف خدا آقا امام زمان رو حتماً تا وقتی زنده هستیم زیارت میکنیم برق خوشحالی در چشمهای ما درخشید. اگر به من قول بدید یکی از این سوره ها رو با معنی حفظ کنید به جایزه اون التسال ویژه از من دارید.
از همان شب مقدس قبل از خواب با یک صوت دلنشین سوره حشر را برای ما با معنا تلاوت میکرد شبهای اول من به ذوق جایزه خوب گوش میکردم اما هر چه جلوتر رفتیم آرامشی که صدای مقدس به ما می داد باعث میشد همه اهل خانه در دل تاریکی شب دور مقدس حلقه بزنند و به صوت داوودی برادر دل بسپارند.
هواپیما ساعت ۱۰ داخل فرودگاه شهید هاشمی نژاد زمین نشست و ما با عجله راهی حرم شدیم. من جلوتر از حسن قدم بر می داشتم. یک مرتبه قلبم تیر کشید و همان جا وسط صحن از . حال رفتم حالت تهوع شدیدی داشتم و چشمم سیاهی می رفت. سر چرخاندم، محمد حسن با کمی فاصله از من که یک مرتبه دستش را روی با تلفن حرف می زد سرش کوبید. فهمیدم تمام شد.
سید حسین رضا عزیزی به آرزویش رسید...
در حال حاضر مطلبی درباره معصومه جواهری نویسنده از تبار آسمان زندگی نامه داستانی شهید مدافع سلامت دکتر سیدحسین رضا عزیزی زاویه در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک