سطری چند راجع به زندگی و آثار جک لندن جک لندن، «گورکی آمریکاست و مانند همکار معروف خود در طی زندگی پرآشوب خویش با عکس العملهای مختلفی که بستگی به تنوع و اختلاط نژادها دارد به بدترین عذابهای جسمی و روحی و صدمات بسیار دچار شده است. او هم مانند گورکی در گردابهایی که دیگر مردم افتادند و فرو رفتند افتاد و قد راست کرد و امکان تدوین شاهکاری را یافت که در آن اصالت و قدرت بیان در تجسم صحنه های زندگی بی نظیر است و تقریباً به تمام زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است.
جک لندن در سال ۱۸۷۶ در شهر سانفرانسیسکو پا به عرصه وجود نهاد. پدرش «جون لندن» در کالیفرنیا شکارچی بود و گاهی هم در مزارع به سمت دشتبان یا چوپان اجیر میشد در خون خانواده او اختلاطی از شش نژاد مختلف انگلیسی و گالوایی و هلندی و سویسی و فرانسوی و آلمانی وجود داشت و از این هر شش خصایلی به ارث در افراد خاندان مانده بود. پدرانش مردانی غیور و خشن و حادثه جو بودند
صدای زیر و زننده ای هم گاهی از گلویش بیرون می آمد و نشان می داد که خشم گرفتن نیز آموخته است. مادر یعنی آن مظهر لطف و مهر و گرمی و آن چشمه قوت سیال را با سه حس لامسه و ذائقه و شامه شناخت و به خصوص حس کرد که مادر برای نوازش او، زبانی نرم و ظریف دارد که اغلب به بدن کوچک و ملوس او می کشد تا او را بیشتر ملوس و دلربا کند.
همچنان حس کرد که مادرش همیشه برای اینکه او را به آغوش پرمهر و عطوفت خود بازگرداند و بخواباند از آن زبان نرم استفاده میکند. قسمت اعظم اولین ماه عمر بچه گرگ خاکستری بدین طریق گذشت. پس از آن چشمانش کم کم باز شد و توانست دنیایی را که بر او محیط بود بهتر و روشن تر بشناسد. این دنیا غرق در ظلمت و تاریکی بود ولی او نمیدانست زیرا هرگز دنیای دیگری ندیده بود به چشمانش نوری بینهایت ضعیف راه یافته بود ولی او نمی دانست که نور و روشنایی دیگری هم وجود دارد. دنیای او جهانی بسیار کوچک و ناچیز بود که به دیوارهای کنام محدود میگردید و در آن دنیای محدود، حس تنگی و خفگی هم نمیکرد زیرا از دنیای پهناور و بی پایان خارج بی خبر بود. مع هذا این نکته را به سرعت فهمیده بود که یکی از جدارهای دنیای او، یعنی مدخل کنام که از آن نور به درون می تابید، با سایر دیوارهای آن فرق بسیار دارد. او این کشف را پیش از اینکه فکرش به کار بیفتد و حتی پیش از اینکه چشمانش باز شود و بتواند به اطراف خود بنگرد کرده بود. روشنایی پلک های بسته اش را متأثر ساخته و از ورای آن پرده تپش و ضربان خفیفی در اعصاب دیده اش پدید آورده بود. این ضربان ها،
سپید دندان اثر جالب و ارزنده جک لندن داستان کرکی است که بر خلاف اصلش از عالم بربریت و توحش به تمدن پا می نهد و به سگ تبدیل می شود. این اثر بحث و تحقیقی در روان شناسی حیوانی است. در این اثر دو مسئله اساسی مطرح است. اول تشریح قانون تنازع بقا به جالب ترین و زنده ترین صورت قانون تنازع بقایا قانون جنگل که به موجب آن قوی ضعیف را می خورد و ضعیف اگر بخواهد زنده بماند. باید قوی شود.
اصل دوم اصل تربیت است که آن نیز به منطقی ترین اسلوب تجربی ثابت شده و نویسنده در طی این داستان شیرین نشان داده است که گرگ زاده به رغم نظر شینیان عاقبت گرگ نشود بلکه آدم شود
زادهی دوازدهمین روز ژانویهی ۱۸۷۶ در سانفرانسیسکو ایالات متحده. نویسندهای که آثارش با چنان استقبالی روبهرو شد که سبب شد تا او از دریچهی ادبیات به ثروت هنگفتی هم دست یابد. جک لندن در خانوادهای فقیر به دنیا آمد. او را میتوان نویسندهای دانست که بیش از آنکه ادبیات از دریچهی تحصیلات دانشگاهی برای او معنا یابد، از طریق آموختهها و تجربیاتی که در طول زندگی بهدست آورد معنا یافت. مشاغلی که در ابتدای جوانی به آنها مشغول شد مشاغل سخت و طاقتفرسایی بود: از کار در کارخانهی کنسروسازی گرفته تا کار به عنوان کارگر خدمه کشتی. با کوششهای فراوان توانست در دانشگاه کالیفرنیا پذیرش بگیرد، رخدادی که تنها یک سال بعد، به دلیل نداشتن پول و مواجهه شدن با بیپولی مجبور شد تا آن را رها کند.
در مورد آثار اولیهی جک لندن یک نقلقول معروف از خودِ او وجود دارد: «من تلاش میکنم تا با فروش مغزم (منظور آثارش) از بیپولی و مجبور شدن به کار بدنی آزاد شوم.» یک خوششانسی در این مرحله از زندگی به او روی آورد: چاپ مجلههای عامهپسند با قیمت پایین در این دوران رواج زیادی یافت، مجلاتی که برای پر کردن صفحات خود به داستانهای کوتاه نیاز داشتند و برای آن پول خوبی نیز پرداخت میکردند. این روند و در ادامهی آن، چاپ آثار مهمتر بعدی یک آمار اقتصادی عجیب برای این نویسنده خلق کرد: درآمد سالانهای که در سال ۱۹۰۰ برای او به ۲۵ هزار دلار رسید.
میتوان آثار جک لندن را بهعنوان یک منبع قابل اتکا به منظور مردمشناسی امریکای اواخر قرن نوزدهم و سالهای ابتدایی قرن بیستم به حساب آورد. او در خلاق آثارش تصاویر گیرا و پر از جزئیاتی از مردم و جامعهی امریکا به دست میدهد که برای پژوهشگران ادبی و جامعهشناسی قابل توجه است. نویسندهای که زمانی به نحلهی فکری سوسیالیسم اعتقاد داشت و بعدها از حزب سوسیالیست استعفا داد چراکه آن را فاقد روح و انگیزهی عالی مبارزه میدانست.
محمد قاضی مترجم بزرگ ایرانی زاده سال ۱۲۹۲ در مهاباد است. قاضی از جمله کسانی است که دانش آموختهی مدرسه دارالفنون است و تحصیلات آکادمیک را در رشته قضایی و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران به پایان برده است.
کلود ولگرد نخستین گامهای محمد قاضی در طی فرآیند ترجمه است. او با ترجمههای شیوایش سهم بزرگی هم در پرمخاطب شدن نویسندگان و آثار گوناگون داشته است.
مثلا آناتول فرانتس در ایران نویسندهی مهجوری بود تا اینکه جزیره پنگوئنها با ترجمه او سبب شد تا این نویسنده پر استقبال شود. سپید دندان،نان و شراب، مادام بوواری، نیه توچکا، مادر و شاهکار بزرگ تاریخ ادبیات یعنی دن کیشوت تعدادی از ترجمههای محمد قاضی هستند.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک