1
43,660
روزی روزگاری «حقیقت» لخت و عور در کوچه ها پرسه میزد. به همین خاطر کسی تحویلش نمی گرفت و به خانه اش راه نمیداد هر موقعی هم که کسی چشمش به او می افتاد فوری صورتش را برمیگرداند و فرار را بر قرار ترجیح میداد.
روزی موقعی که حقیقت غمگین و افسرده آواره کوچه ها شده بود به «قصه» برخورد قصه لباسهای شیک و پیک و رنگارنگی بر تن داشت قصه با دیدن حقیقت گفت: «ببینم چه شده؟ چرا اینقدر گرفته و غمگین هستی؟
حقیقت به تلخی گفت: «آه ،برادر اوضاعم خرابه خیلی خرابه دیگه پیر شده ام خیلی پیر شده ام کسی تحویلم نمیگیرد دیگر کسی با من کاری ندارد. قصه با شنیدن حرفهای حقیقت گفت: ببین دوست عزیز مردم به خاطر پیری از تو پرهیز نمیکنند. من هم مثل تو پیرم اما هر چه بیشتر پیر میشوم مردم بیشتر از پیش از من دلشاد میشوند من رازی را با تو در میان خواهم گذاشت که تو را از این رو به آن رو خواهد کرد ببین دوست عزیز همه خواستار تغییر لباس و شیکی و پیکی تو هستند. بیا یک دست لباس درست و حسابی به تو بدم تا تنت کنی و ببینی مردمی که از تو گریزان بودند چگونه تو را به خانه هایشان دعوت میکنند و چگونه از تو پذیرایی میکنند. حقیقت به اندرز قصه گوش داد و لباس عاریتی او را به تن کرد. از آن زمان به بعد حقیقت و قصه دست در دست هم به شادی و شادمانی زیستند و چنان جفت خوبی برای هم شدند که همه مردم از هر دوی آنها خوششان آمد.
در حال حاضر مطلبی درباره مسعود لعلی نویسنده قصه هایی برای از بین بردن غصه ها 1 در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک