جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
17,820
سه روز شاید هم چهار روز بعد که مامان نبود و رفته بود خرید مجید کرم را بیرون آورد و کف دستش گذاشت چشم های گرد کرم درشت تر شده بود و دندانهای ریزش بهتر دیده میشد که داشت تند و تند آنها را به هم میزد. مجید شک نکرد که کرم دارد میگوید، گرسنه است. انگار که با یک دوست کوچولو حرف بزند گفت چیه گرسنه ای؟ باشه بهت غذا میدم. راستی از قرصهای بابا خوشت اومد؟» کرم باز هم دندانهایش را به هم زد؛ یعنی که از قرصهای بابا هم خوشش آمده است. حالا دیگر مطمئن بود که کرم حرفهایش را میفهمد. کرم را گذاشت روی میز نصفه ی ساندویچ هاداگ را از توی کیف بیرون آورد. تکه ای کند و گرفت جلوی او کرم به هاداگ نزدیک شد. اول آن را بو کرد و بعد تند و تند شروع کرد به خوردن چه قدر تند میخورد. مجید با تعجب ایستاد و نگاهش کرد رفتار کرم هیچ فرقی با خودش نداشت. تعجبش وقتی بیشتر شد که تکه ای دیگری از هاداگ کند و جلوی کرم گذاشت. کرم این بار هم مثل دفعه ی قبل تند و تند خورد ولی بعد رفتارش عوض شد و با بی میلی خورد خودش هم همین طوری بود. هر وقت مامان غذای کرمی که هیولا شد.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک