کتاب اتحادیه ابلهان نشر چشمه را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
کتاب اتحادیه ابلهان نشر چشمه
اتحادیه ی ابلهان
ناموجود
4.5 (5)
معرفی محصول
کتاب حاضر، رمانی آمریکایی است. این داستان درباره یک انسان فرهیخته فوقالعاده باسواد است که در رشته ادبیات قرون وسطی تحصیلات خود را تمام کرده است. او از فرهنگ امریکا متنفر است تا جایی که از خانه هم بیرون نمیآید. اما بعد از تصادفی که برای مادرش پیش میآید، ناگزیر از کار کردن و رودررویی با این فرهنگ میشود. این رمان در میان مردم امریکا اثری بسیار محبوب است و بسیاری آن را یک شاهکار کمیک مینامند که شخصیتهای حقیقی و قابللمس و به تصویر کشیدن موقعیتهای پوچ زندگی، سبب باورپذیری آن شده است. این رمان زندگی پسر جوان عظیمالجثهای به اسم «ایگنیشس» را بیان میکند که با مادرش زندگی میکند و روحیه آرمانگرایانه دارد. درعینحال فردی تنبل است که مدام برای خانواده و شهر خود دردسر درست میکند. او از جامعه مصرفگرای آمریکایی بیزار است.
کتاب حاضر، رمانی آمریکایی است. این داستان درباره یک انسان فرهیخته فوقالعاده باسواد است که در رشته ادبیات قرون وسطی تحصیلات خود را تمام کرده است. او از فرهنگ امریکا متنفر است تا جایی که از خانه هم بیرون نمیآید. اما بعد از تصادفی که برای مادرش پیش میآید، ناگزیر از کار کردن و رودررویی با این فرهنگ میشود. این رمان در میان مردم امریکا اثری بسیار محبوب است و بسیاری آن را یک شاهکار کمیک مینامند که شخصیتهای حقیقی و قابللمس و به تصویر کشیدن موقعیتهای پوچ زندگی، سبب باورپذیری آن شده است. این رمان زندگی پسر جوان عظیمالجثهای به اسم «ایگنیشس» را بیان میکند که با مادرش زندگی میکند و روحیه آرمانگرایانه دارد. درعینحال فردی تنبل است که مدام برای خانواده و شهر خود دردسر درست میکند. او از جامعه مصرفگرای آمریکایی بیزار است.
گوشه ای از کتاب
ایگنیشس تصمیم گرفت به سینما پرایتانیا نرود. فیلمی که نمایش میدادند یک درام سوئدی به شدت تحسین شده بود دربارهی مردی که دارد روحش را از دست میدهد و ایگنیشس علاقهی چندانی به دیدنش نداشت. باید به مدیر سینما به خاطر نمایش چنین اثر ملالآوری تذکر میداد.
قفل در اتاقش را امتحان کرد و با خودش فکر کرد که مادرش کی ممکن است به خانه برگردد. تازگیها تقریبا هر شب بیرون میرفت. اما ایگنیشس در آن لحظه دغدغههای دیگری داشت. کشوِ میزش را باز کرد و به انبوه مقالاتی نگاه کرد که زمانی به امید چاپ شدن در مجلات نوشته بود.
برای مجلات نظری “مشاهدات بوئتیوس” بود و “در دفاع از روزویتا: خطاب به آنانی که میگویند او وجود نداشت”. برای مجلات خانوادگی مرگ رکس و کودکان امید دنیا. در تلاشی برای رخنه در ضمیمهی اقتصادی یکشنبهها هم “چالش سلامت آب”، “خطرات اتومبیلهای هشت سیلندر”، “ریاضت و پرهیز، ایمنترین روش کنترل جمعیت” و “نیواورلینز، شهر رومنس و فرهنگ”. حین زیر و رو کردن دست نوشتههای قدیمی توی این فکر بود که چرا هیچ وقت هیچکدامشان را نفرستاده، چون همهشان به نوبه خود فوقالعاده بودند.
ولی با اینحال یک پروژهی جدید و به شدت تجاری در دست داشت. ایگنیشس با حرکتی سریع تمام مقالات و دفترچههای بیگچیف را روی زمین ریخت. یک کلاسور جلوش گذاشت و با مداد شمعی قرمز به کندی روی جلد زمختش نوشت: یادداشتهای یک پسر شاغل، یا، برخاستن از کاهلی.
وقتی کار نوشتن عنوان تمام شد روکشِ بستهی کاغذخطدار را پاره کرد و یک دسته در کلاسور گذاشت. با مداد، سربرگهای شلوار لوی را که آنها هم یادداشتهایی بر خود داشتند سوراخ کرد و روی کاغذهای سفید کلاسور قرار داد. خودکاری را که آرم شلوار لوی رویش بود برداشت و روی اولین برگ کاغذ شروع به نوشتن کرد:
خوانندهی عزیز
کتابها پسرانی فناناپذیرند که پدرشان را به مبارزه میطلبند.
خوانندهی عزیز، دریافتهام که به سرعت سرسام آور زندگی اداری خو گرفتهام، سازگارییی که نفس حصولش برایم محل شک بود. هر چند در دوران کاریام در شلوار لوی محدود و مختصر بوده، ولی در همین مدت کوتاه توانستهام روشهای بسیاری برای کاستن از میزان کار ابداع کنم. ممکن است یکی دو تا از ابداعات من برای آن تعداد از شما که همانند من کارمند دفتری هستید و این یادداشتهای نافذ را در وقت نهار یا اوقاتی از این دست میخوانید مفید فایده باشد. روسای دفاتر و مدیران ثروتمند را هم به این مشاهدات ارجاع میدهم.
هنوز یک ساعت دیرتر از ساعت مقرر در اداره حاضر میشوم. بنابراین هنگام ورود بسیار آسودهتر و باطراوتتر هستم و از اولین ساعت روز کاری دوری میکنم که هنوز حواس و بدنم کاهلاند و برایم انجام هر کار به مثابهی عقوبت گناهانم است. فهمیدهام که با دیر رسیدن کارهای محوله را با کیفیت بالاتری انجام میدهم.
ابداعم در ارتباط با سیستم بایگانی فعلا باید مخفی بماند چرا که بسیار انقلابی است و باید ببینیم که چطور از کار درمیآید. این اختراع در تئوری خارقالعاده است. البته باید بگویم که کاغذهای زرد و شکنندهی پروندهها خطر آتش سوزی را بسیار افزایش میدهند.
جنبهی ویژهی دیگری که البته در تمام موارد مصداق ندارد این است که جایگاه پروندههایم در اجارهی انواع و اقسام جانوران موذی است. البته باور دارم که طاعون خیارکی تقدیری است قرون وسطایی و معتبر ولی آن طاعون کجا و طاعون مضحکی که آدمی در این قرن وحشتناک میگیرد کجا.
امروز بالاخره دفتر با قدوم آقا و سرور ما جناب جی.لوی مزین شد. صادقانه بگویم که او را تا اندازهای غیر رسمی و لاقید دیدم. توجه او را به تابلو جلب کردم. ولی توجه قابل ذکری در او برنینگیخت. حضورش کوتاه بود و نه چندان رسمی، ولی ما که هستیم تا انگیزهی این غولهای صنعت و تجارت را که هوا و هوسشان بر مسیر زندگی ملت ما حکم میراند به چون و چرا بکشیم. به موقع از جان سپاری و از خود گذشتگی من در راه شرکتش آگاه خواهد شد. سرمشق من باعث خواهد شد که شلوار لوی را دوباره باور کند.
خانم تریکسی سرش بیش از حد به کار خودش گرم است و همین ثابت میکند که از آنچه که تصور میکنم عاقلتر است. احتمال میدهم این زن زیاد میداند و بی احساسیاش سرپوشی است بر نفرت آشکارش از شلوار لوی…
در حال حاضر مطلبی درباره جان کندی تول
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه
ارتباط با ما
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر
خود،
نویسنده
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما
ارسال
نمایید.
زاده سال ۱۳۵۴ در تهران. خاکسار در میان مترجمان جوان این سالها توانسته جایگاه قابل اتکایی را کسب کند به گونهای که هر ترجمه جدید او با استقبال خوبی روبرو میشود که البته این امر تا حد زیادی ماحصل هوش و تیزبینی او در انتخاب نویسندگانی است که یا چیزی از آنها ترجمه نشده و جای کار زیادی دارند و یا اثر مهمی از نویسندهای است که کسی برای ترجمه به سراغش نرفته است.
ترجمه آثاری از نویسندگانی همچون بوکوفسکی، جان کندی تول، فیلیپ راث، پاتریک مک کیب، فلن اوبراین و استیو تولتز بخشی از پرونده کاری خاکسار در مقوله ترجمه هستند.
خاکسار در جایی گفته: اعتماد مخاطبان به من، مسئولیت مرا سنگینتر کرده زیرا با یک انتخاب اشتباه، هم مخاطبان رنجیده میشوند و هم اعتباری که بدست آمده خدشه دار میشود. او میگوید: رمانهای انگلیسی ترجمه نشده را میخوانم تا اگر موردی مناسب بود، به سراغ ترجمهی آن بروم. خاکسار همچنین از علاقه مخاطبان به رمانهای طنز با زمینه اجتماعی به نیکی یاد کرده است.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک