1
236,800
اورهان پاموک در سال ۱۹۵۲ در استانبول به دنیا آمد و در خانواده ای گسترده همانند آنچه در زمانهایش آقای جودت و پسران و کتاب سیاه ترسیم می کند در منطقه ی متمول نیشانتاشی بالید. همان گونه که در خود زندگی نامه اش استانبول مینویسد از کودکی تا بیست و دو سالگی خود را وقف نقاشی کرد و رؤیای نقاش شدن را در سر پروارند بعد از فارغ التحصیلی از کالج آمریکایی رابرت به مدت سه سال در استانبول به تحصیل در رشته ی معماری در دانشگاه فنی استانبول پرداخت اما بلند پروازی هایش در زمینه ی معماری خیلی زود فرونشست تحصیل در این رشته را رها کرد و تحصیلات خود را با رشته ی روزنامه نگاری در دانشگاه استانبول ادامه داد اما هیچ گاه به عنوان روزنامه نگار کار نکرد در بیست و سه سالگی تصمیم گرفت که نویسنده شود همه چیز را کنار گذاشت خود را در آپارتمانش حبس نمود و مشغول نوشتن شد.
هفت سال بعد در سال ۱۹۸۲ اولین رمانش آقای جودت و پسران منتشر شد. این رمان داستان سه نسل از خانواده ی متمول استانبولی است
اما معجزه ای روی داد و کتاب خارق العاده ای که ابراهیم میرزا دستورش را داده بود، ناتمام نماند ابراهیم میرزا کتابدار باوفایی داشت. کتابدار بر اسبش سوار میشد و تا شیراز که بهترین استاد مذهب در آنجا بود می تاخت، از آنجا دو صفحه ی تذهیب کاری شده را بر می داشت و برای خطاطی نزد خوش ذوق ترین نستعلیق نویسان اصفهان میبرد بعد از کوه و کمر میگذشت و به بخارا میرسید تا استاد بزرگ نقاشی که نزد خان ازبک به نقاشی مشغول بود ترکیب بندی نقاشی را مشخص نموده و آدمها را نقش بزند باز به هرات میرفت تا استاد کهنه کار نیمه نابینایی پیچش علفها و برگ های در هم را از حفظ نقش بزند همان جا در هرات، سراغ خطاط دیگری می رفت تا نوشته های کتیبه ی روی در را با طلا رقعه نویسی کند. بعد باز هم عازم جنوب میشد تا در قاین صفحه ای را که در طی شش ماه مسافرت به نیمه رسانده است به سلطان ابراهیم میرزا نشان دهد و تحسین او را برانگیزد. پس از مدتی فهمیدند که با این روش کتاب هیچ وقت تمام نمیشود و قاصدان تیزپای تاتاری را به کار گرفتند هر کدام از این قاصدها به همراه صفحه ای که استادان بر آن مینوشتند و نقش میزدند نامه ای میبردند که کار هنرمندان را برای آنان توضیح میداد این چنین بود که قاصدان حامل صفحات کتاب تمام سرزمین عجم خراسان سرزمین ازبکان و ماوراء النهر را زیر پا گذاشتند ترکتازی قاصدان کار تهیه ی کتاب را سرعت داد. گاهی در شبهای برفی کاروانسرایی که زوزه ی گرگها به گوش میرسید قاصد صفحه ی پنجاه و نهم کتاب با قاصد صفحه ی صد و شصت و دوم روبه رو می شد و لابه لای گفت و گوهای دوستانه شان متوجه میشدند که هر دو در کار تهیه ی یک کتاب هستند. آن وقت صفحات را کنار هم میگذاشتند تا بفهمند هر صفحه به کدام مثنوی و کدام قسمت آن مثنوی تعلق دارد. امروز خبردار شدم این کتاب به اتمام رسیده و واقعاً اندوهگین گشتم چون قرار بود من هم صفحه ای از این کتاب باشم اما صد افسوس در یک روز سرد زمستانی زمانی که قاصد تیزپا مشغول حمل من از روی تخته سنگهای کوهستانی بود راهزنان به او دستبرد زدند ابتدا قاصد بیچاره را کتک زدند...
در حال حاضر مطلبی درباره اورهان پاموک نویسنده نام من سرخ نشر مروارید در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
در حال حاضر مطلبی درباره تهمینه زاردشت مترجم کتاب نام من سرخ نشر مروارید در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک