جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
70,300
اما ترس من از سرخ پوستای کلولنده پسرم به یانکی ها اعتماد کن دیماگیوی بزرگ یادت نره من از ببرهای دیترویت و سرخ پوستای کلولند می ترسم حواست رو جمع کن وگرنه حتا از سرخ های سین سیناتی و سفیدهای ساکس شیکاگو هم خواهی ترسید.
بخونش و وقتی برگشتم برام بگو. فکر میکنی باید یک بلیت لاتاری که عدد هشتاد و پنج داشته باشه بخریم؟ فردا هشتاد و پنجمین روزه
پسر گفت: میتونیم این کار رو هم بکنیم. اما درباره ی هشتاد و هفت رقم مورد علاقه ی تو چی؟
دو دفعه که اتفاق نمیافته فکر میکنی بتونی یک بلیت لاتاری که عدد هشتاد و پنج داشته باشه پیدا کنی؟
می تونم سفارش بدم.
یک بلیت یعنی دو دلار و پنجاه سنت. این مبلغ رو از کی می تونیم قرض بگیریم؟
خیلی آسونه من همیشه میتونم دو دلار و پنجاه سنت رو قرض بگیرم.
فکر می کنم شاید من هم بتونم اما سعی میکنم قرض نگیرم.
اولش قرض میگیری بعدش می افتی به گدایی
پسر گفت: خودت رو گرم نگه دار به خاطر بیار که دیگه ماه سپتامبر شده.
پیرمرد گفت: این ماه همان ماهیه که ماهی بزرگها مییان هر کی در ماه «می» می تونه ماهی گیر بشه.
نمی توانستم در این زمان به لطیف ترین احساس و زیباترین عاطفه انسانی بی اعتنا بمانم احساسی لطیف و به راستی انسانی فارغ از هرگونه حسابگری های فرودستانه و وابستگیهای مادی احساس عطوفت یک نوجوان به پیرمردی هشتاد و چند ساله شبیه همان احساسی که کودکان و نوجوانان به پدربزرگ های خود دارند.
این داستان احساس انسانی و پر عطوفت نوجوانی است که نزد پیرمردی به شاگردی و آموزش ماهیگیری آمده و اکنون از او با بی میلی و اکراه جدا شده.
این کتاب بازنگری یی است درباره ی جایگاه بشر در جهانی پر از خشونت و ویرانی قصه ایست که در آن همینگوی به نظر می رسد می گوید: لا اقل در این نظم طبیعی انسان میتواند شکوه عظمت و زیبایی خویش را در فهم و درک راز قدرت بشری یعنی اوج خشونت و شقاوت بازشناسد. این کتاب بیان درخشانی است از نگرش رواقی مسلکی و خویشتن انکاری که از ویژگی های خاص آثار ارنست همینگوی به عنوان یک نویسنده بزرگ است.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک